توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک فنجان خاطره با طعم دانشجویی
سلام
در این بخش قصد دارم خاطرات شیرین دانشجویی ،
دانشجویان سرزمینمون را جمع آوری کنم..البته اگه دانشجویان یاری بفرمایند..!!!
برای شروع خاطراتی که در جاهای مختلف خوندم را در اینجا درج می کنم ..
امیدوارم که تایپیک خوبی بشه..
2202
یک روز سر کلاس نشسته بودیم... 2203
استاد هم یه خانم کم سن و سال بود ،2204
من همیشه عادت داشتم سر اون کلاس هر هفته نیم ساعت برم هوا خوری ،2205
خلاصه یه جلسه استاد اومد درس را شروع کنه دید ماژیک ندارهs0000004
به یکی از بچه ها گفت بره بیاره که یه دفعه من گفتم استاد من دارم بدم خدمتتون2207
گفت ممنون میشم
یه پنج دقیقه ای گذشته بود که گفتم اجازه هست بریم بیرون
در حالی که بلند شده بودم برم
گفت نخیر بشین سر جات2210
مارو میگی 2208کلاس را میگی2209 همه به ما خندیدن
منم نامردی نکردم و گفتم پس ماژیکمو بده!!!2208
کلاس منفجر شد 2211و ماهم به لطف استاد یه 3 واحدی افتادیم2206
به همین راحتی2212
برداشت از ماهنامه ایبوک سامان
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2023 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.