PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بنیادهای مستحکم معماری سنتی در ایران



محمد بهبهانی
12-21-2009, 06:00 PM
بنیادهای مستحکم معماری سنتی در ایران

معماریسنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشه‎‎ای از آن کشف و مورداستفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است.معماریارزشمندی که حاصل آن ساختمان‎هایی است که برای ابد بنا می‎شوند.

معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکناست گاهی گوشه‎‎ای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد.معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است. (که البته لزوماً بامعماری روزمرگی و روزمرگی معماری مغایرت تام دارد.) معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمان‎هایی است که برای ابد بنا می‎شوند. لذا بزرگترین ویژگی بناهایی اینچنینکه دورنمایی جاویدان را ترسیم خواهند کرد، همه‎جانبه نگری و نکته‎سنجی‎های علمی، فنی و اجرایی در جهت ایستاییغیرقابل تردید آن است.

ضمن پذیرش نقاط و موارد ضعف ـ چه به لحاظتکنیکی و چه در جزئیات اجرایی ـ در محصولات معماری سنتی باید گفت متأسفانه ساختمان‎هایی که بدون اتکا به لایه‎های پنهان فنون معماری سنتی ساخته شده وتنها به حفظ ظواهر بسنده کرده‎اند، موجبات بیشترین بهانه‎جویی‎ها را برای کسانی فراهم می‎کنند که به گونه‎ای اغراق‎گرا و متعصبانه هر نوع کارآیی ابنیه تاریخیو سنتی را به دیده تردید و انکار می‎نگرند و یا در تصمیم‎گیری‎های امروزی چاره‎ای جز تخریب کامل آن‎ها را نمی‎پذیرند.

آیا به‎راستی با ارائه نمونه‎هایی از ساختمان‎های کهنه، فرسوده و پردردسر می‎توان ساحت پرطمطراق معماری سنتی و بناهایتاریخی را خدشه‎دار کرد؟! در واقع باید پذیرفت انتساب عنوانمعماری سنتی به هر ساختمان تقلیدی و التقاطی اهانت به اندیشه‎های بلند متفکران صاحب ذوقی است که رویایجاودانگی آدمی را در دست‎ساخته‎های خود برآورده کرده‎اند.

اگر جرم حجمی آجرهای معمولی را تقریباً۱۷۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب فرض کنیم، در مورد برجی مشابه شاهکار هزارساله معماری ایران،یعنی گنبد کاووس، با یک محاسبه ساده و حتی بدون فرض نیروهای حاصل از زاویه و شیب دیواره‎ها، تصوری از بزرگی فشاری که لایه‎های تحتانی این برج باید تحمل کنند (بهاضافه فشار و تنش حاصل از نیروی باد و… ) می‎توان به‎دست داد. به‎طور مثال اگر صد سال پیش بنایی اینچنینبا مصالحی معمولی ـ و بدون برخورداری از علوم و بدون توجه به تمهیدات و ظرائف واقعیمعماری برج مذکور ـ ساخته می‎شد، می‎توانست آیا مصداق معماری سنتی و ساختمانیسنتی باشد؟! بنایی که پایداری آن در مقابل عوامل طبیعی و غیرطبیعی مختلف اظهرمن‎الشمس است؟! این مثال در همه ابعاد معماریو ساختمان‎سازی اعم از فضاها، مصالح، اجزاء ساختمانی و سازه‎ای، مکان‎یابی و جای‎گیری، حجم کلی بنا، تزئینات و… قابل پی‎گیری است.

از آنچه در مقاومت هر سازه در مقابل نیروهایمخربی همچون نیروهای زلزله و… حائز اهمیت بوده و در علوم امروزی نیز بر آن تاکید شدهاست می‎توان به مواردی اشاره کرد که با دقت و آگاهی در ابنیه سنتی رعایت شدهاست:

ـ تناسب بین عرض و طول پلان با ارتفاع ساختمانعامل تعیین کننده‎ای است که به واسطه گستردگی و کوتاهی ایننوع ابنیه ضریب مقاومت آن‎ها را در مقابل انواع لرزه‎ها به شدت افزایش می‎دهد. معمولاً غیر از اجزایی همچون مناره‎ها و…، در ابنیه سنتی نمی‎توان از چنین ضعف‎های طراحی سراغی گرفت. از طرفی روشن استکه افزایش اختلاف ارتفاع بناهای مجاور، کاملاً در تشدید آسیب‎های حاصل از زلزله و حرکت زمین مشهود استو این اختلاف تراز در الگوهای معماری و شهرسازی سنتی در حداقل ممکن و در موارد معدودبا واسطه و پله‎ای دیده می‎شود.

ـ تقارن در فضا و احجام و حتی توزیع ثقلینیز که عامل مؤثری در تقویت بنا محسوب می‎شود و کارایی آن در تجارب متعدد به اثباترسیده است، بنا بر سنتی کهن در اغلب این ساختمان‎ها به چشم می‎خورد. نما و پلان‎های کاملاً قرینه و نزدیک به مربع و مستطیل،پرهیز از شکستگی‎های نامأنوس، حفظ ریتم در طراحی، هندسهموزون و یا سازه‎هایی همچون پوشش‎های گنبدی و کلمبو و… را باید نقاط تکاملاین نیاز دانست.

ـ عامل دیگری که در توصیه‎های امروزی مورد توافق همه اهل فن شمردهمی‎شود، کاهش وزن کلی ساختمان و تقلیل ارتفاعمرکز ثقل بنا می‎باشد. با وجود محدودیت‎های مربوط به ساخت و انتخاب مصالح بنایی،این مهم در بناها و معماری‎های سنتی ایران با شگردهای قابل توجه، تحسین‎برانگیز و درخور تحقیق تأمین شده است. انواعکانه‎پوش‎ها، دیواره‎های صندوقه، گنبدهای دوپوش و تغییرات تدریجیضخامت دیوارهای باربر به تناسب ارتفاع و میزان بار و… را می‎توان در گروه این ساز و کارها برشمرد.

ـ استفاده از حائل‎ها و پشت‎بندهایی که گاه در ظاهری از رواق و ایوانو… پنهان می‎شوند و یا مهار و کش‎هایی که حرکات و فشارهای عرضی را کنترلمی‎کنند، تنگ‎بندی‎ها، کلاف‎بندی‎های چوبی و همچنین تیر و الوارهای چوبیبه‎کار رفته در مغز دیوارها و لایه‎های تکرارشونده که نقش به‎سزایی در تقسیم یکنواخت بارها بازی می‎کنند، توجه به یکپارچگی بنا، ساباط‎ها و… همه و همه در کنار قاب‎ها و قابلیت‎های انعطافی و انطباقی بناهای سنتی موجبدوام رازگونه این ابنیه می‎شوند.

ـ شاید پی‎سازی را بتوان از مهمترین نقاط ضعف و موردتردید بناهای تاریخی محسوب کرد که ممکن است با اصول و یافته‎های علمی امروزی چندان همسو نبوده و تئوری‎های امروزی اشکالات چندی را بر آن واردنماید. اما در این اصل نیز می‎توان انتخابات و شیوه‎های هوشمندانه‎ای را مثال زد. جای‎گیری هسته اولیه ارگ تاریخی بم بر روی صخره‎ای سترگ و سنگی که مهمترین عامل نجات بخشعمده آن از بلایای تخریبی زلزله بود، نمونه‎ای است شایسته توجه و مطالعات تطبیقی بیشتر.همچنین است در مورد بناهایی که مانند مسجد امام(ع) اصفهان نیمه‎کاره رها می‎شدند و تکمیل آن‎ها به بعد از ایجاد تعادل تدریجی و طبیعیبنا و شالوده و همگنی بستر آن موکول می‎شد.

ـ به این فهرست، دقایق و نظم عملیات پی‎گیر نگهداری را نیز باید اضافه کرد. ادامهحیات این بناها با ثبات شرایطی مثل سطح آب‎های زیرزمینی، رطوبت محفوظ در بنا، پوششگیاهی محوطه پیرامونی و… و همچنین تجدید عایق‎های رطوبتی، کنترل ترک‎ها، تکمیل به موقع بخش‎های آسیب دیده، دقت در الحاقات و یا حذفاحتمالی بعضی قسمت‎های جزئی و… با مشورت و استفاده از استادکارانآشنا به فن امکان‎پذیر می‎شد.

این دست‎آوردها و همه رازهای ناگشوده دیگر، مجموعه‎ای هستند که بقای هزاران ساله و چند صدساله بناهایی همچون گنبد سلطانیه و… را تضمین می‎کنند و این اطمینان خاطر به‎خصوص در مورد بناهای عام‎المنفعه و مجموعه‎های حکومتی ـ در مقابل ساختمان‎های معمولی که ممکن است صدماتی از محدودیت‎های مالی و اجرایی دیده باشند ـ فراگیرتراست. در مجموع می‎توان گفت قریب به اتفاق نمونه‎های برگزیده معماری سنتی آنچنان که تصورمی‎شود و یا گاهی سعی در القای آن می‎کنند، سست و ناپایدار نیستند.

شیوه‎ها و آئین‎نامه‎های مربوط به مقاومت ابنیه بیش از اینکهبه سلامت و پایداری کامل بنا نظر داشته باشند، به ایمنی و حفظ جان ساکنین و یا شاغلیندر آن توجه می‎کنند. به زبان دیگر یک ساختمان مقاوم معمولاًبه ساختمانی اتلاق می‎شود که بعد از حوادث غیرمترقبه‎ای همچون زلزله و… موجب مرگ و آسیب جانیانسان‎ها نشود، اگرچه بنیان آن تا حد غیرقابلاطمینانی برای بهره‎برداری مجدد از هم گسیخته باشد. به همیندلیل بناها و خانه‎هایی که دچار حادثه‎هایی اینچنین شده باشند ـ پیش از بازسازیو یا تعمیرات کلی ـ برای ادامه کاربری گذشته توصیه نمی‎شوند. از این رو در حوزه حفظ جان انسان‎ها، نگاه به استحکام‎بخشی بناهای تاریخی برای حفظ و مقاومت کاملآن‎ها انتظاری است فراتر از آرا و فنونی کهحتی برای بناهای نوساز امروزی اعمال می‎گردد. متأسفانه این شیوه استدلال متداول(یعنی تاکید بر حساسیت حفظ جان و سلامت انسان‎ها در بناهای تاریخی) قیاس مع‎الفارغی است که گاهی ـ به ویژه در موردبافت‎های تاریخی ـ دست‎آویز تجددگرایان بی‎ریشه و مخالفان سودجو قرار می‎گیرد.

بنابراین لازم می‎نماید که مقوله استحکام‎بخشی ابنیه تاریخی ـ با این پیش‎فرض تعیین کننده که دخالت‎های فیزیکی مستقیم و اقدامات مرمتی محیرالعقولهمیشه یگانه راه حل و یا بهترین راه حل نیست ـ بیشتر مبتنی بر دو اصل حفظ ارزش‎های تاریخی، هنری، فرهنگی و… این بناهاو حفظ جان افرادی که به مناسبت‎های گوناگون اعم از بازدیدهای موقت، اسکانطولانی‎مدت و یا اشتغال دائم و… در این مجموعه‎ها تردد می‎کنند، متمرکز گردد. طبیعتاً تقویت جامعاین بناها نیز در جهت تأمین این دو خواسته است که متأسفانه در اغلب موارد با این رویکردمورد بررسی کامل قرار نگرفته و البته برآورده نشده‎اند.

در هر حال و با وجود اینکه مرمت‎کاران و معماران و… می‎کوشند که تخریب آثار ارزشمند تاریخی راتا سرحد امکان متوقف کنند و یا به شکل مشهودی به تعویق بی‎اندازند، آیا بلافاصله بعد از مشاهده آسیبو… باید دست به کار ترمیم آن شد؟! چرا گاهی با لجاجت کامل از پذیرش این واقعیت ملموسمی‎گریزیم که: " ویرانی و آسیب‎های به وجود آمده در اثر عوامل طبیعی مثلسیل، زلزله و… هم جزئی از روند تاریخی یک اثر دیرسال است."؟ چگونه می‎توان از چهره‎ای بی اندک غبار تاریخ، انتظار داشت زبانگویای گذشته سرزمین و اقوامش باشد؟!

از این گذشته مقاوم‎سازی هر بنا به‎خصوص بناهای قدیمی علاوه بر مخارج و بارمالی سنگین و نیاز به توان علمی بالا، اغلب مستلزم دخالت‎های وسیعی در اصل بنا می‎باشد که ممکن است با مهمترین قواعد حفظابنیه تاریخی ـ که دامنه‎ای فراتر از شکل ظاهری دارد ـ مغایر باشد.ضمن اینکه عموماً برای اثبات صحت عملکرد بهترین شیوه‎ها نیز فرصت کافی برای مواجهه با تجاربطبیعی به وجود نیامده است. چه بسا آنچه به بنا افزوده شده یا از آن حذف شده تا باعثافزایش مقاومت بنا شود، در شرایطی دلیل اصلی افزایش احتمال و شدت تخریب بنا باشد. همانطورکه سبک‎سازی بام ـ که اصلی بدیهی در علوم امروزی است ـ ممکن است تعادل دیرپاییک بنای قدیمی را برهم زده و موجب ایجاد آسیب‎های جدی در سازه و پوشش بنا شود. به اینموارد باید پروسه پیچیده تصمیم‎گیری در مورد حد مقاومت بنا (مثلاً پیش‎بینی مقاومت لازم در برابر چند ریشتر نیرویزلزله و…) در قسمت‎های مختلف بنا را اضافه کرد. به‎خصوص این که مواردی همچون شدت و نزدیکیکانون زلزله به سطح زمین، مانند آنچه در زلزله بم اتفاق افتاد، هر اقدامی را فاقد کارآییلازم کرده و نیاز به اعمال ترفندهای تکمیلی دیگری را ناگزیر می‎نماید.

از طرفی عمده فعالیت‎های مرمت و تثبیت بر روی قسمت‎های آسیب‎دیده و ضعیف‎تر بنا انجام می‎گیرد که ممکن است از حیث جزئیات، کیفیاتو ظرائف اجرایی هماهنگ با بخش‎های وابسته و مجاور نبوده و محدودیت‎ها و ناآگاهی‎ها، موجب نقصان و یا توقف اقدامات جامعو فراگیر شده و میزان آسیب‎پذیری بنا را افزایش دهد. تفاوت واکنش‎های بخش‎های تازه تعمیر در مقابل عوامل محرک و فشارهایخارجی، ناهمگونی مصالح و ملات‎ها، تغییر بارها و نیروها، بی‎توجهی به تعامل پیچیده اجزاء درگیر و… عواملدیگری هستند که ممکن است به ضعف بیشتر یک بنای تاریخی مرمت شده منجر شوند. نمونه‎ها و تجربه‎هایی مثل خسارات ناشی از زلزله بم در ارگو دیگر بناهای تاریخی شهر بم گواهی است بر این مدعا که اقدامات مرمتی و حفاظتی اگربدون تبعیت همه‎جانبه از معیارهای معماری سنتی و تداوماصول نهفته در هویت بنا انجام شوند، می‎توانند در گسترش انواع تخریب‎های حاصل از حوادث، فوق‎العاده مؤثر باشند. در یک کلام تسری بی‎قید و شرط الگوهای ساختمان‎سازی و استحکام‎بخشی جدید به حیطه معماری سنتی می‎تواند ـ خصوصاً در حفظ ارزش‎های تاریخی و فرهنگی ـ فاجعه‎آفرین باشد.

روشن است که در حفظ موضوع اول بحث، یعنیحفظ ارزش‎های عیان و پنهان در بنا، هیچ چیز کامل‎تر و گویاتر از اصل آن نمی‎تواند عمل کند. اما باید پذیرفت که عدماطمینان از بقای دائم این یادگارها که به واسطه وجود انواع آسیب‎ها و عوامل مخل، ناگزیر می‎نماید، مستندسازی‎های همه جانبه و دقیق و تکمیل پروژه‎های مطالعاتی در کنار اقدامات حفاظتی معقولو معمول یگانه شیوه‎ای است که می‎تواند بخش عمده‎ای از ارزش‎های مورد نظر را به پژوهشگران و نسل‎های آتی منتقل کرده و درصورت نیاز، امکانبازسازی و بازآفرینی آن را فراهم نماید.

در مورد موضوع دوم یعنی حفظ جان و سلامتیافراد هم ناگفته پیداست که براساس اصول اخلاقی و انسانی هیچ اغماض، سهل‎انگاری و رجحانی پذیرفته نیست. اما نمی‎توان و نباید این مهم را تنها به تغییراتاساسی در خود بنا ارجاع داد. گذشته از این وظیفه حتمی و لازم ـ که البته با محدودیت‎های بسیاری نیز مواجه است ـ نباید از ترفندهایکارآمد و ممکن دیگر غافل ماند.

یکی از مهمترین این موارد انتخاب کاربری‎های مناسب با بنا (به لحاظ مقاومت سازه،میزان جمعیت حاضر در بنا، پیش‎بینی میزان خطر وقوع حوادث غیرمترقبه و…)خواهد بود. بزرگترین فجایع انسانی مربوط به وقایعی مثل زلزله، در اثر حوادثی است کهشب هنگام و هم‎زمان با ساعات استراحت و خواب مردم اتفاقافتاده‎اند. لذا در طرح‎های احیاء و تجدید کاربری‎ها باید به این موضوع توجه ویژه داشت وهرگز از ابنیه‎ای که مقاومت و ایستائی پائین و یا تردیدآمیزیدارند برای کاربری‎هایی مثل اقامت مسافرین استفاده نکرد.

در موارد اضطراری، تعبیه جان‎پناه‎های محفوظ، حفظ حدود حرائم، پوشش‎های موقت مبتنی بر اصول پایداری و استفادهاز تونل‎های ایمنی و مسیرهای مطمئن تردد برای بازدیدکنندگان و حتی تأمین تجهیزاتساده ایمنی مثل کلاه ایمنی و… کارگشا بوده و خطرات جانی ناشی از ریزش آوار را به میزانقابل قبولی کاهش خواهد داد.