فاطمه رشيدي
02-11-2010, 02:06 PM
حرف هاي بي سانسور
مامور:کجا میری؟
یه نفر:خونه.
مامور:از کجا میای؟
یه نفر:از محل کار.
مامور:واسه چی؟
یه نفر:چون کارم تموم شده.
مامور:دانشجویی؟
یه نفر:نه.
مامور:قبلا هم دانشجو نبودی؟
یه نفر:نه من از اول تنبل بودم!!!!
مامور:حرف اضافی موقوف!بابات دانشگاه رفته؟
یه نفر:نه بی سواد بود.
مامور:پس تو چرا قیافت مشکوکه؟
یه نفر:نمی دونم.اگه دستور میدین جراحی پلاستیک کنم!!!
مامور:نه.خودمون تغییر قیافت میدیم.شغلت چیه؟
یه نفر:حسابدارم.
مامور:پس اختلاس می کنی؟
یه نفر:نه.جمع دارایی ام صد هزار تومان نمیشه.
مامور:پس همه پولهاتو از مملکت خارج کردی؟
یه نفر:نه. من تا حالا دلار ندیدم.
مامور:حسابدار دانشگاهی؟
یه نفر :نه.
مامور:پس حسابدار کجایی؟
یه نفر:روزنامه.
مامور:پس اینطوووووررررر.......
در این لحظه مذاکرات جدی تر ادامه می یابد.
مامور:پس معتادی؟
یه نفر:آخ!نه من ورزشکارم.
مامور:پس مخالف مایلی کهنی؟
يه نفر: آخ سرم! به خدا مخالف مايلی كهن نيستم.
مامور: پدرسوخته ، طرفدار منچستر يونايتدی؟
يه نفر: آخ شكمم! به خدا من طرفدار تيم ملی هستم.
مامور: پس تو بودی روز مسابقه ی ايران و استراليا توی خيابون مست كرده بودی و می رقصيدی؟
يه نفر: آخ پام! به خدا من نبودم. اون روز من گلاب به روتون ﴿...﴾ داشتم اصلا'' توی خيابون نيومدم.
مامور: چرا صورتت رو اينجوری كردی؟
یه نفر:مگه چه جوری شده؟
مامور:برای چی صورتت زخميه؟
يه نفر: شما زدين.
مامور:مشروب می خوری میای تو خیابون سخنرانی می کنی؟
یه نفر:من؟!اینجا که کسی نیست براش سخنرانی کنم.
مامور:بگو اسم مشروبی که خوردی چی بود؟
يه نفر: من نخوردم.
مامور ﴿به همكارش﴾: بنويس جانی واكر. از كجا خريدی؟
یه نفر:من نخریدم.
مامور ﴿به همكارش﴾: بنويس از جردن ، از اصغر سياه خريده.
يه نفر: به خدا من اصغر سياه رو نمی شناسم.
مامور: غصه نخور! بعدا'' كه اصلاح شدی اول روزنامه رو ول می كنی ، بعدا'' با اصغر سياه هم آشنا ميشی.
مامور:کجا میری؟
یه نفر:خونه.
مامور:از کجا میای؟
یه نفر:از محل کار.
مامور:واسه چی؟
یه نفر:چون کارم تموم شده.
مامور:دانشجویی؟
یه نفر:نه.
مامور:قبلا هم دانشجو نبودی؟
یه نفر:نه من از اول تنبل بودم!!!!
مامور:حرف اضافی موقوف!بابات دانشگاه رفته؟
یه نفر:نه بی سواد بود.
مامور:پس تو چرا قیافت مشکوکه؟
یه نفر:نمی دونم.اگه دستور میدین جراحی پلاستیک کنم!!!
مامور:نه.خودمون تغییر قیافت میدیم.شغلت چیه؟
یه نفر:حسابدارم.
مامور:پس اختلاس می کنی؟
یه نفر:نه.جمع دارایی ام صد هزار تومان نمیشه.
مامور:پس همه پولهاتو از مملکت خارج کردی؟
یه نفر:نه. من تا حالا دلار ندیدم.
مامور:حسابدار دانشگاهی؟
یه نفر :نه.
مامور:پس حسابدار کجایی؟
یه نفر:روزنامه.
مامور:پس اینطوووووررررر.......
در این لحظه مذاکرات جدی تر ادامه می یابد.
مامور:پس معتادی؟
یه نفر:آخ!نه من ورزشکارم.
مامور:پس مخالف مایلی کهنی؟
يه نفر: آخ سرم! به خدا مخالف مايلی كهن نيستم.
مامور: پدرسوخته ، طرفدار منچستر يونايتدی؟
يه نفر: آخ شكمم! به خدا من طرفدار تيم ملی هستم.
مامور: پس تو بودی روز مسابقه ی ايران و استراليا توی خيابون مست كرده بودی و می رقصيدی؟
يه نفر: آخ پام! به خدا من نبودم. اون روز من گلاب به روتون ﴿...﴾ داشتم اصلا'' توی خيابون نيومدم.
مامور: چرا صورتت رو اينجوری كردی؟
یه نفر:مگه چه جوری شده؟
مامور:برای چی صورتت زخميه؟
يه نفر: شما زدين.
مامور:مشروب می خوری میای تو خیابون سخنرانی می کنی؟
یه نفر:من؟!اینجا که کسی نیست براش سخنرانی کنم.
مامور:بگو اسم مشروبی که خوردی چی بود؟
يه نفر: من نخوردم.
مامور ﴿به همكارش﴾: بنويس جانی واكر. از كجا خريدی؟
یه نفر:من نخریدم.
مامور ﴿به همكارش﴾: بنويس از جردن ، از اصغر سياه خريده.
يه نفر: به خدا من اصغر سياه رو نمی شناسم.
مامور: غصه نخور! بعدا'' كه اصلاح شدی اول روزنامه رو ول می كنی ، بعدا'' با اصغر سياه هم آشنا ميشی.