داراب حسن پور
05-05-2010, 11:03 PM
خدا از آدم های قالبی رام خشکه مقدس و یک بعدی بدش می آید، اگر نه چرا فرشته های مطیع و پاکش را که همگی از آغاز خلقتشان "یا در حال رکوع اند و یا در حال سجود" ، به پای آدم خطاکار خونریز می افکند؟
خدا از آدم هایی که ضعف و زبونی خود را، می خواهند با خداپرستی جبران کنند، بیزار است.
خدا آدم های ذلیل و طماع و ترسو و چاپلوس را دوست ندارد، عارف عاشق می خواند، نه مشتری بهشت!
آن امانت که خدا بر زمین و آسمانها و کوه ها عرضه کرد و از برداشتنش سر باز زدند و انسان برداشت، نه عشق است و نه معرفت و نه طاعت، مسئولیت ساختن خویش است. کاری که در ید قدرت خداوندی است انسان خود به دست می گیرد! و که می داند که بار این امانت آفریدگاری تا کجا سنگین است؟
چقدر در همین دنیا، بهشت ها و بهشتی ها نهفته است. اما نگاه ها و دلها ، همه دوزخی است، همه برزخی است، و نمی بیند و نمی شناسد، کورند کرند. چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هستند و نمی شنوند.
وای! که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن، سرمایه دار است: لبریز است. چقدر مایه های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته است. زندگی کردن وقتی معنا می یابد، که فن استخراج این معادن ناپیدا را بیاموزی.
دکتر علی شریعتی
خدا از آدم هایی که ضعف و زبونی خود را، می خواهند با خداپرستی جبران کنند، بیزار است.
خدا آدم های ذلیل و طماع و ترسو و چاپلوس را دوست ندارد، عارف عاشق می خواند، نه مشتری بهشت!
آن امانت که خدا بر زمین و آسمانها و کوه ها عرضه کرد و از برداشتنش سر باز زدند و انسان برداشت، نه عشق است و نه معرفت و نه طاعت، مسئولیت ساختن خویش است. کاری که در ید قدرت خداوندی است انسان خود به دست می گیرد! و که می داند که بار این امانت آفریدگاری تا کجا سنگین است؟
چقدر در همین دنیا، بهشت ها و بهشتی ها نهفته است. اما نگاه ها و دلها ، همه دوزخی است، همه برزخی است، و نمی بیند و نمی شناسد، کورند کرند. چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هستند و نمی شنوند.
وای! که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن، سرمایه دار است: لبریز است. چقدر مایه های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته است. زندگی کردن وقتی معنا می یابد، که فن استخراج این معادن ناپیدا را بیاموزی.
دکتر علی شریعتی