PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جــــــهـــنـم اینچنین است!



جواد نجفی
07-16-2010, 12:06 AM
با همه توصیفاتی که از جهنم و عذاب های دردناک آن شنیده ایم اما باز غافل از آن هستیم و بی مهابا به هر فسق و فجوری دست میزنیم و فراموش میکنیم بزودی باید عذابی در خور بچشیم به جاست به گوشه ای از این عذاب ها اشاره کنیمباشد که به خود آییم.

http://img.tebyan.net/big/1388/09/54431134327614321110272176151322331517.jpg


خداوند متعال در قرآن عظیم الشأن عذاب های جهنم را به چهار دسته تقسیم میکند که مناسبتی تام با اعمال گناه کاران دارد که به این شرحند:

غل و زنجیرها (انكال )

آتش سوزان جهنم (جحیم )

غذاهاى خشن و گلوگیر و مرگبار (و طعاما ذاغصة )

و انواع مجازات هاى دردناك دیگر كه به فكر انسان نمى گنجد (و عذابا الیما)

این مجازات ها در حقیقت نقطه مقابل وضع آنها در این زندگى دنیا است از یكسو داشتن آزادى بى حد و مرز و از سوى دیگر زندگى مرفه و از سوى سوم غذاهاى گواراو از سوى چهارم انواع آسایش ها

و چون همه این ها را به قیمت ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و كبر و غرور و غفلت از خدا پیدا كرده اند در قیامت به چنان سرنوشتى گرفتار خواهند شد.

کسانی که در این دنیا بسیار به خود آزادی میدهند و حد و مرزی برای خود قائل نیستند و دست تعدی دراز میکنند به حقوق و اموال دیگران و در شهواتشان می تازند و به پیش میروند در جهنم با حقارت به غل و زنجیر کشیده میشوند که حتی قادر نیستند سر خود را بلند کنند و مدام تازیانه بر سر دارند و به جای آن همه رفاه که ناسپاسی کردند یک سره در رنج و سختی بسر میبرند.



غذای جهنمیان

قرآن میگوید : «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِیمِ »1 ؛ همانا درخت زقوم غذای گناهکاران است

"زقوم " به گفته مفسران و اهل لغت نام گیاهى تلخ و بد بو و بد طعم است که داراى برگ هاى کوچکى است و در سرزمین "تهامه "از جزیرة عرب مى روید و مشرکان با آن آشنا بودند، گیاهى است که شیره تلخى دارد که وقتى به بدن اصابت کند متورم مى شود.هنگامى که گیاه زقوم وارد شکم آنها مى شود، حالت حرارت فوق العاده اى ایجاد کرده ، و همچون آبى جوشان غلیان پیدا مى کند، و بجاى اینکه این غذا مایه قوت و قدرت گردد بدبختى و عذاب و درد و رنج مى آفریند.
به مأموران دوزخ دستور داده مى شود، که بر سر آنها ، از عذاب سوزان بریزید.به این ترتیب هم از درون مى سوزند و هم از بیرون تمام وجودشان را آتش فرا مى گیرد، و در وسط آتش نیز آب سوزان بر آن ها مى ریزند.

قرآن مى افزاید: همانند مس گداخته در شکم گنه کاران مى جوشد ؛ «كَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ» 2

جوششى همچون آب سوزان ؛ «كَغَلْیِ الْحَمِیمِ» 3

به مأموران دوزخ خطاب مى شود: این کافر پر گناه را بگیرید، و به میان دوزخ پرتابش کنید ؛ «ُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاء الْجَحِیمِ»4

اینها همانهایی هستند که در مقابل هیچ یک از فرامین خدا سر تعظیم فرو نیاوردند اینها باید با حقارت و پستی به وسط جهنم انداخته شوند چرا که میانه آتش پرحرارت ترین قسمت آن است. واز هر سو شعله ای به سمت آنها زبانه میکشد.



باران سوزان

یکى دیگر از مجازات هاى دردناک آنها این است که : به مأموران دوزخ دستور داده مى شود، که بر سر آنها ، از عذاب سوزان بریزید.به این ترتیب هم از درون مى سوزند و هم از بیرون تمام وجودشان را آتش فرا مى گیرد، و در وسط آتش نیز آب سوزان بر آن ها مى ریزند.




عذاب های روانی جهنم

و بعد از این همه عذاب هاى دردناک جسمانى مجازات جانکاه روانى آنها شروع مى شود: به این مجرم گناهکار سرکش و بى ایمان گفته مى شود: بچش ، تو همان کسى هستى که به گمان خود از همه قدرتمندتر و محترمتر بودى ؛ «ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْكَرِیمُ» 5. تو بودى که بینوایان را در بند و زنجیر کشیده بودى ، و بر آنها ظلم و ستم روا میداشتى ، براى خود قدرتى شکست ناپذیر و احترامى فوق العاده قائل بودى .

آرى این تو بودى که با آن همه غرور هر جنایتى را مرتکب شدى ، اکنون بچش نتیجه اعمالترا که در برابر چشمان تو مجسم شده است ، و همانگونه که جسم و جان مردم را سوزاندى اکنون درون و برونت در آتش قهر الهى و با آب سوزان مى سوزد.

به آنها خطاب مى شود: این همان چیزى است که پیوسته درباره آن شک و تردید مى کردید ؛ «إِنَّ هَذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ»؛ چقدر در آیات مختلف قرآن با انواع دلائل ، واقعیت و حقانیت این روز به شما گوشزد شد، مگر به شما نگفتیم : رستاخیز را در عالم گیاهان بنگرید رستاخیز شما نیز همین گونه است ؟!

مگر نگفتیم : همانگونه که باران زمین هاى مرده را زنده مى کند حشر و نشر شما به همین سادگى است ؟! 6

مگر نگفتیم : مسأله احیاى مردگان براى خدا بسیار آسان است ؟! 7

خلاصه از طرق مختلف حقیقت براى شما بازگو شد، افسوس که گوش شنوا نداشتید!.

ناگفته پیداست که عذابهای معنوى آن هم در آن عالم وسیع و گسترده غالبا قابل توصیف نیست ، و لذا در آیات قرآن معمولا به صورت سربسته به آنها اشاره شده است و اما کیفرهاى روحى در شکل تحقیرها، سرزنش ها، تاسف و اندوه ها منعکس است که نمونه اى از آن را در آیات فوق خواندیم . وخدا میداند که هر کدام از ما به چه عذاب هایی ممکن است دچار شویم به خداوند بزرگ پناه میبریم و با امید بر کرمش عاجزانه از او میخواهیم قلم عفو بر همه خطاهای ما بکشد و ما را از عذاب دردناک دوزخ رهایی بخشد.

منبع تفسیر نمونه جلد 21
فرآوری : محمدی_گروه دین واندیشه تبیان

1- سوره دخان آیات 43و 44.

2- سوره دخان آیه 45.

3- سوره دخان آیه 46.

4- سوره دخان آیه 47.

5- سوره دخان آیه 49.

6- سوره فاطر آیه 9.

7- سوره تغابن آیه 7.

ابراهیم شبانکاره
07-16-2010, 07:46 AM
توی جهنم چقدر امکانات است .ما خبر نداشتیم .s000000Q

جواد نجفی
07-16-2010, 01:22 PM
دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."

"چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."

دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."

- اسب و سگم هم تشنه‌اند.

نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."

مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.

مسافر گفت: " روز بخير!"

مرد با سرش جواب داد.

- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.

مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيد بنوشيد.

مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.

مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟

- بهشت

- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!

- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.

مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "

- كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرند بهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

پائولوکوئليو

ابراهیم شبانکاره
07-16-2010, 01:25 PM
داستان بسیار جالب وخواندنی بود.

جواد نجفی
07-16-2010, 05:26 PM
تا باشه از این داستانا باشه......

jimi king
07-16-2010, 06:11 PM
اگه میشه اوضاع بهشت هم ترسیم کنین...البته خوب.....میدونم درباره ی حوری ها نمیشه با صراحت حرف زد:s (32): عیب نداره اونجاشو سانسور کنید

ابراهیم شبانکاره
07-16-2010, 06:14 PM
اگه میشه اوضاع بهشت هم ترسیم کنین...البته خوب.....میدونم درباره ی حوری ها نمیشه با صراحت حرف زد:s (32): عیب نداره اونجاشو سانسور کنید


من بهت میگم بهشت کجاست .یه نیم ساعت زحمت بکشید بیرین بیرون وتوی خیابان بیمارستان تا بدونید بهشت چه طوری هست .

جواد نجفی
07-16-2010, 06:22 PM
من بهت میگم بهشت کجاست .یه نیم ساعت زحمت بکشید بیرین بیرون وتوی خیابان بیمارستان تا بدونید بهشت چه طوری هست .



مهندس چقد تو ذهن خودت بهشتو دست کم و کوچیک در نظر گرفتی _ حداقل اگه بهشت واست یه خیابون بود اسم یکی بهترشو می اوردی نه.....:دی

ولی خیلی خیلی کوچیک بود اونی که گفتی

ابراهیم شبانکاره
07-16-2010, 06:26 PM
حسین آباد هم هست .از روی اسمش هم معلومه .:دی

جواد نجفی
07-16-2010, 06:30 PM
برو بالاتر

ابراهیم شبانکاره
07-16-2010, 07:12 PM
اگه یه خورده دیگه برم بالا به اینجا میرسم .
http://mamot.persiangig.com/1/4.jpg

جواد نجفی
07-17-2010, 12:31 PM
این شد یه چیزی از نوع تصور درست:s (13):

روح الله غلامی
07-17-2010, 08:39 PM
عجب پست ..................