هر ساله دانشجویان زیادی هستند که تغییر رشته می‌دهند و برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، رشته مهندسی صنایع را انتخاب می‌کنند. اما شاید کمی دور از ذهن به نظر برسد که این تغییر رشته‌ای‌ها رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد شوند. محمد پیرهشیاریان متولد 68 و فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران در رشته فیزیک گرایش اتمی- مولکولی بود که موفق به کسب رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد مهندسی صنایع گرایش مدیریت سیستم و بهره وری شد.

دپارتمان تخصصی مهندسی صنایع موسسه آموزش عالی آزاد پژوهش، با محمد پیرهشیاریان که از دانشجویان همین موسسه بوده، گفتگویی خواندنی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:


تاریخ دقیق شروع درس خواندن برای کنکور ارشد را به یاد دارید؟ کمی توضیح دهید.
۱۰ تیر شروع کار دوباره من برای کنکور ارشد بود؛ این بار با ترس از بلد نبودن، با استفاده از تجربیات تلخم، با اتکای بیشتر به شخص خودم و با روی کرد حل مساله بود. درس خوندنم رو از ۷ – ۸ تیر ماه ۲ سال پیش شروع کردم. سال اول که تصمیم به خوندن برای کنکور صنایع گرفتم واقعا شرایطم سخت بود. برای شروع کتاب دکتر ایوزیان رو خریدم . سطحش برام سنگین و مطالبش نامفهوم بود. در مجموع بچه های فیزیک ریاضی قوی ای دارند. اونم بخاطر تعداد واحدهای بالای ریاضی که در دوران لیسانس پاس می کنند. اون موقع ها تحقیق در عملیات هم نداشتیم که بخوام بخونم. فکر می‌کردم که زبانم هم خیلی‌ خوبه که واقعا فقط توهم بود. (در آخرگفتگو باز می کنم چرا اینطوره!)

اصول مدیریتم که حفظی بود و تکلیفش روشن!! خلاصه تابستون سال اول فقط ۵ فصل از کتاب شلدون راس و دکتر ایوزیان و ریاضی رو خوندم. خودمونیم اواخر تابستون سال اول خیلی‌ توهم داشتم که وضعم خوبه!! در ادامه به موسسه‌ای رفتم و ثبت نام کردم که در مجموع نمره قبولی رو از جانب من نگرفت. آزمون های اونجا رو هم شرکت می‌کردم. در اولین آزمون رتبه ۲ و در دومین آزمون رتبه ۳ رو کسب کردم و در آزمون سوم بخاطر اضافه شدن تحقیق در عملیات به بهره وری ها رتبم ۶۰ شد. با اونها پیش رفتم و در یکی از آزمون های جامع موسسه مذکور رتبه ۱ رو کسب کردم. و توهمی که داشتم توسط اون رتبه ها پر رنگ شد.

شرایط بد روحی در ایام کنکور 90 بعلاوه وضع واقعی علمی بنده که نه شاهکار بود نه ضعیف ‌نتیجه گفته شده رو با میانگین درصد ۳۳/۴ و رتبه ۲۱۵ برام در پی داشت. بعد از کنکور 90 می بایست ۲۰ واحد از درسهای باقیمانده از لیسانسم رو پاس می‌کردم که تا حوالی۱۰ تیر طول کشید. ۱۰ تیر شروع کار دوباره من برای کنکو رارشد بود؛ این بار با ترس از بلد نبودن، با استفاده از تجربیات تلخم، با اتکای بیشتر به شخص خودم و با روی کرد حل مساله بود.


  • از روزی که درس خواندن را شروع کردید تا روز کنکور را به بازه های 2 ماهه تبدیل کنید و بگویید در هر بازه روزانه چقدر درس می‌خواندید؟


از ابتدای تابستون تا تقریبا هفته اول مهر ریاضیات و احتمال و آمار رو خواندم. در واقع جلد اول ریاضی‌ ۱و۲ استاد بزرگ آقاسی رو جویدم! کار دیگری که در مورد ریاضی‌ انجام دادم این بود که از جلد دوم هم ۵ سال آخر چند رشته اعم از سیستم، MBA، ریاضی، آمار،مکانیک ،عمران و... را چند بار زدم. در مورد آمار هم نکته بسیار مهم این بود که از آخر به اول خوندم. یعنی‌ از فصل ۱۳ (آزمون فرض) شروع کردم. البته این کار به آن دلیل میسر بود که سال قبل هم آمار رو خوانده بودم.

مهر شد و کلاس استاد زاهدی سرشت شروع شد. شیرینی‌ تحقیق همانا و ول کردن تمام درسها همانا. یک دل نه صد دل عاشق تحقیق شدم به خصوص تحقیق خطی‌ که بسیار جذاب است. نکته بسیار مثبتی که از آن اصلا ضرر نکردم این بود که استاد زاهدی سرشت با وجود جامع بودن درسشان بسیار سریع تدریس می کردند.

هنوز آبان ماه تموم نشده بود که قسمت‌های مهم تحقیق به پایان رسیده بود. همان ایام بود که کلاس‌های نکته و تست شروع شده بود، من هم با کمال پررویی! سر کلاس‌های نکته و تست نشستم.

آذر ماه ایامی بود که در دنیای درس سیر می کردم. همه چیز متفرقه ام کنسل شده بود. موسیقی‌ و تئاتر رو تعطیل کرده بودم، دوستانم رو هم نمی‌دیدم کلاس تحقیق 1 هم تمام شده بود که بسیار عالی‌ بود و فقط و فقط یک نفر می تونه این کار را در این ایام و با این دقت انجام بده که اونم استاد زاهدی سرشت هستند. اتفاق دیگر این بود که من در پردیس علوم دانشگاه تهران در کلاس‌های اساتید بزرگی‌ چون دکتر پارسیان و دکتر سلیمانی حضور پیدا می‌کردم. در این زمان بود که از آنها اجازه گرفتم و دیگر در کلاس‌های آنها شرکت نکردم. این عواملی بود که باعث شد وقتم خیلی‌ آزاد شود.

دی‌ ماه اتفاق جالبی‌ افتاد. حدود ۱۵ تا ۲۰ دی‌ ماه بود که اصول مدیریت رو تازه شروع کردم. البته به چند دلیل اینقدر دیر!!: ۱- معلوم نبود بهره‌وری می‌خوام بروم یا سیستم یا درست تر بگم هر دو رو می خواستم، پس تمرکزم روی دروس مشترک بود، کسی‌ که ۴ تا درس مشترک رو خوب بزنه حتی با اقتصاد ۰% هم میتونه رتبه خوبی تو سیستم به دست بیاره که من هم البته موفق شدم با اقتصاد۰، ۱۰ سیستم بشم. پس نمیخواستم از اول از ریاضی‌ و آمار بزنم و به درس اختصاصی هر گرایش بپردازم. ۲-سال قبلش اصول مدیریت زیاد خوندم ، ولی ۲۳% زدم و بهم ثابت شد بعضی‌ از درس‌ها ارزش وقت گذاشتن به عنوان اولویت اول یا دوم را ندارند.۳- بلد نبودم این درس رو بخونم. از طرفی‌ آدم کله شقی! بودم که نمیخواستم کلاس برم.

تست زنی‌ در دی‌ ماه اوج گرفت و در بهمن‌ ماه به حد نهایی خودش رسید و در حدود روزی ۱۵۰تست به همراه بررسی‌ اون ها رو انجام می دادم. این تست زدن انواع مختلفی رو دربر می گرفت، ممکن بود جامع و یا موضوعی باشه. در مورد تست های جامع از اول بهمن ماه تا دوازدهم هر روز یک مجموعه را می زدم و عصرها بررسیشون رو بر عهده داشتم و بعد آزمونهام تموم شد! پس از اون شروع کردم به ساختن آزمون. مثلا از صنایع- صنایع سال ۸۹ تحقیق، آمار و زبان رو برمی داشتم و با ریاضی‌ MBA 90 و با یک اصول مدیریت قدیمی‌ میکس می‌کردم. در آزمونهای جامعی که از خودم گرفتم، با درصدهای بالایی روبرو می شدم. مثلا آمار و ریاضی و تحقیق بالای 80 % بودند که طبیعی بود چون قبلا سوالاتش رو بارها و بار ها حل کرده بودم.
تست زنی‌ در دی‌ ماه اوج گرفت و در بهمن‌ ماه به حد نهایی خودش رسید. روزی حدود ۱۵۰ تست می‌زدم




به همین علت به درصدها توجه کمی داشتم و این رو هم میدونستم که به دلیل سخت تر بودن سوالات هر سال کنکور و همچنین استرس سر جلسه به طور میانگین درصدهای واقعی من ۲۰% پائینتراز این درصدها هست. از اون به بعد تا ۲۶ بهمن دیگه آزمون جامع نزدم و فقط تست ها رو به طور موضوعی مرور کردم.



  • قبل از ورود به دانشگاه برای لیسانس از رشته شناخت داشتید؟ آیا واقعا با علاقه وارد شدید؟ و اگر نه آیا در دوران لیسانس به رشتتون علاقمند شدید؟


در نگاه اول به دلیل اینکه بعضی‌ از مهندسی‌‌ها رو در دانشکاه های ترازاول ایران نمی‌‌آوردم فیزیک رو انتخاب کردم. برادر و همراه همیشه ام هم فیزیک میخوند که دلیل دیگه‌ای بود که منم فیزیک‌ رو انتخاب کنم. زمان ورود به دانشگاه حدود ۳۰ - ۴۰ درصد از رشته شناخت داشتم. و به دلیل سطح مناسب اساتید دانشگاه تهران از اون زده نشدم.
تنها به دلیل بازار کار کم و سخت‌گیری اساتید ترجیح دادم رشته‌ام رو عوض کنم و با تمایلی که در خودم برای کارهای مدیریتی و آماری می دیدم صنایع رو انتخاب کردم.



  • داوطلبان امسال برای موفقیت در کنکور بر روی چه کتابهایی تمرکز کنند؟


ریاضیات : فقط 4 جلد استاد آقاسی که خوب من هنوز هم کامل تمومشون نکردم!

آمار و احتمال: کتاب احتمال و آمار دکتر ایوزیان ویرایش جدید و ۲۰۰۰ تست ایشون / کتاب دکتر پارسیان.

تحقیق در عملیات: تحقیق در عملیات ج ۱ و۲ مختار بازارا /جلد ۱ ، ۲، ۳ و کتاب استاد مازیار زاهدی سرشت با تاکید بر جلد ۲ و ۳ایشان / همچنین جزوه درسی‌ دکتر سلیمانی رئیس کنونی دانشکده ریاضی دانشگاه تهران.

اصول مدیریت: کتاب آقای سلامی‌ انتشارت ماهان / کتاب جامع مدیریت آقای پرچ/

زبان: به دلیل گستردگی این درس گفتن یک کتاب یا دو کتاب به عنوان مرجع نشدنیه؛ در زیر 3تا کتاب برای 10 سوال اول زبان پیشنهاد میدم:

۴۰۰ لغت تافل ( 400 MUST-HAVE WORDS FOR THE TOEFL/ McGraw-Hill)

۵۰۰ لغت بارونز(essential words for the TOEFL /BARRON’S )

۵۰۴ لغت ضروری ( 504 Absolutely Essential Words /BARRON’S)


  • درس خاصی بود که تا روز کنکور شما را اذیت کند؟ و آیا در درس خاصی ضعف داشتید؟ اگر داشتید با آن چه کردید؟


درسی که واقعا اذیتم کرد اصول مدیریت بود و درسی که من خیلی اذیتش کردم ریاضیات بود.


  • روزهایی که فشار کنکور به اندازه‌ای بود که احساس می کردید دیگر نمی‌توانید ادامه دهید، چه می کردید؟


خیلی‌ پیش اومد که د‌پ! بزنم. اولین راه برخوردم با این موضوع این بود که‌ به خودم می‌‌گفتم حقته بشین بخون! پیش می اومد که صبح که پا شدم اصلا دوس نداشم درس بخونم ولی‌ شبش میدیدم با مجبور کردن خودم به این عادت دیرینه موفق شده بودم 8 ساعت درس بخونم!! فیلم دیدن هم یکی‌ دیگه از کارهایی بود که به بنده کمک میکرد. اگر هم خیلی‌ غمناکیم بالا می زد به دوستهای خوبم می‌گفتم منو ببرن بیرون که حال و هوام عوض بشه!!.



  • آیا روز شروع درس خواندن برای کنکور رتبه ای را برای خود متصور بودید؟ قبل از روز کنکور فکر می کردید که چه رتبه ای کسب می‌کنید؟


چون روز اول سال اول توهم داشتم فکر می کردم یک بشم. ولی روز اول سال دوم به زیر 20 – 30 هم راضی بودم.


  • چه کسی در مسیر کنکور شما بیشترین تاثیر را روی شما داشت؟


در مسیر زندگی ام، خانواده و دوستانم، در مسیر کنکور استادان بزرگم به خصوص استاد آقاسی بیشترین تاثیر رو بر روی بنده داشتند، چون اگر کلاس ایشون از ۴ ساعت به ۳ ساعت و ۵۵دقیقه کاهش می یافت باید برای اون ۵ دقیقه هم کلاس فوق العاده می‌گذاشتند. اون موقع بود که فهمیدم برنامه ریزی و زمان خیلی‌ مهم است.


منبع : سایت خبری دانشجو انلاین