معماری و تزئینات اسلامی در کشورهای جهانو ایران



هنرمعماری اسلامی از لحاظ زیبائی و تناسب به حدی در دنیای قدیم (آسیا، افریقا و اروپا)تاُثیر کرده که تا مدتها معماران مسیحی تحت تاُثیر اصول آن بوده و از قوانین تزئیناتداخلی آن در کلیساهای و ابنیه خود استفاده می‌کرده‌اند...

هنر معماری اسلامی از لحاظ زیبائی و تناسببه حدی در دنیای قدیم (آسیا، افریقا و اروپا) تاُثیر کرده که تا مدتها معماران مسیحیتحت تاُثیر اصول آن بوده و از قوانین تزئینات داخلی آن در کلیساهای و ابنیه خود استفادهمی‌کرده‌اند. مطالعه در این رشته که بتدریج قسمتهای مختلف آن از نظر خوانندگان عزیزخواهد گذشت ما را به فلسفه نقوش و تزئینات اسلامی که در بناها و شهرهای مختلف شرق وغرب به چشم می‌خورد آشنا می‌سازد.

البته تاریخ معماری اسلامی و تزئینات داخلیو هنرهای مختلف آن در کشورهای مختلف اسلامی جهان مورد بحث قرار خواهد گرفت و تاُثیرآن روی ابنیه مسیحی بعد از اسلام بدقت بررسی می شود. دانشمندان فن آثار و ابنیه اروپائیرا که از قدیم باقی مانده چندان که باید مورد دقت قرار نداده‌اند و در راه تدوین تاریخچهو توصیف عمارات الحمراء وبعضی مساجد مصر بیت المقدس بذل توجه نموده‌اند. در صورتی کهبرای مطالعه در اصول ساختن شهرهای مختلف کشور ما و سایر کشورهای اسلامی لازم است ابتداقسمتهای مختلفی را که یک شهر اسلامی بدان احتیاج دارد از قبیل: مساجد، خانه‌ها، قصور،بازارها، حمام‌ها و گورستانها و طرز شهرسازی از لحاظ تناسب، و همچنین وضع جغرافیائیو کیفیت استفاده از مواد مختلفی که در هر منطقه برای ساختمانها یافت می‌شود مورد بررسیقرار داد.

نمونه‌ای از شهرهای اسلامی ـ پس از اینکهپرچم اسلامی به اهتزاز درآمد در پیرامون کعبه ( خانه خدا ) که در دوران پیش از اسلامبتکده بزرگ اعراب بدوی بود خانه‌هائی ساخته شد.

زایرینی که از فر‌سنگها راه برای زیارتمی آمدند برای سکونت احتیاج به مکانی مناسب داشتند و از این روی کاروانسراهای متعددیساخته شد. این کاروانسراها محوطه هائی مربع شکل حیاط مانند داشتند که در وسط آن آبانبارهائی رو پوشیده قرار داشت. دور تا دور این محوطه صفه‌هائی می ساختند که از سطححیاط بالاتر بود و در هائی به حجره‌های کوچک داشت که محل استراحت زایر‌ین و مسافرانبود. در پشت این اطاقها و در سراسر چهار گوش حیاط، دالانی سرپوشیده قرار داشت که محلاطراق شترها و قاطرهای کاروان بشمار می‌رفت. پس از کاروانسراها خانه های کوچکی بودندکه با چوپ و گل دو طبقه می ساختند که بجای مسافر خانه های امروز مورد اجاره زایرینقرار می‌گرفت.

پس از آن قصر حاکم شهر و دیوان خانه بودکه به دیوارهای سفید کنگره دار محصور شده و درب قطور و دروازه مانندی داشت که همیشهنگهبانان و شرطه‌ها بر آن پاس می‌داند. داخل قصر بدو قسمت تقسیم شده بود که هر یک دریجداگانه به خارج داشت.

این دو قسمت عبارت بود از قسمت بیرونی کهمحل جلوس شیخ حاکم و یاران او بود. در این قسمت تالاری وسیع با پنجره‌ها و بادگیر هایمشبک قرار داشت، که پیوسته گذرگاه بادهای صحرائی بود. در اطراف ساختمان، ایوانهای وسیعسر پوشیده قرار داشت که به طارمی های ظریف مشبکی منتهی می گشت و پنجره‌ها و درهای ساختمانبه این ایوانها باز می شد. این ایوانها برای خنک نگاه داشتن تالار‌ها نقش بزرگی بازیمی کرد، این بادگیرها که از یک طرف به داخل زیر زمین و سرداب و طالارها راه داشت ازطرف دیگر تا بام خانه‌ها، به صورت برجی با کاشیهای مشبک که به رنگهای لاجوردی و آبیو زرد ساخته شده بالا میرفت.

این بادگیرها از یک طرف هوای گرم را ازحفرهای پر پیچ و خمی می گذرانید تا وقتی که به سردابها و تالارها می‌پیچید بسیار خنکباشد و از طرفی هوای دم کرده را از زیر زمین‌ها به بالا می‌برد. اطاقهای دیگری هم دراطراف تالار دیوان خانه وجود داشت که عبارت بود از تالاری مجلل و اطاقهای کوچک دیگرکه برای پذیرائی و استراحت مهمانان شیخ اختصاص داده شده بود و همچنین قراول‌خانه کهمحل استراحت قراولها و انبار اسلحه آنها بود. در قسمت دیگر قصر که در پشت ساختمان بیرونیقرار داشت اندرونی بود. در قسمت اندرونی تالارهای مجلل و وسیع و همچنین اطاقهای کوچکو با انواع توری‌ها و پارچه‌ها زینت یافته بود قرار داشت.

زیرزمینهای اندرون که محل استراحت روزانهشیخ بود دیوارها با کاشی کاریهای معرق به رنگهای آبی و لاجوردی و بنفش و سبز و سیاهکه مجموعه آنها با خطوط و سطوح هندسی یا اسلیمی و خطائی به نظر می‌رسید تزئین شده بودو نور کمی را که از پنچرهای بالا به درون می تابید مانند نور ماه بسیار کمرنگ و رؤیائیمنعکس می‌کرد.

در میان سردابها حوض‌خانه‌های بسیار زیبابشکل کثیر الاضلاعهای هشت گوش بنا می‌کردند.

حوض‌ها با کاشی های فیروزه ای و فواره‌هاکه منبع های آب آن در بالای بام یا تپه های مجاور شهر قرار داشت به بالا جستن می‌کردو به فضا خنکی مطبوعی می‌بخشید. در چهار طرف از هشت گوش اطراف حوض سکوهائی از سنگ مرمربه اطاقهای هلالی شکل که برروی ستونهائی نارنجی از گل پخته با لعاب فیروزه ای رنگ قرارداشت بچشم می‌خورد. در داخل صفه‌ها که با بوریاهای بسیار ظریف بافته شده بود بالش هائینرم از مخمل قرار داشت که محل نشستن حرم شیخ و سوگلی‌ها بود که در آنجا آزادی کاملیداشتند.

البته ساختمان حرمسرا با درختهای موز ونخل خرما که برگهای پهنی داشت و دیگر درختان و گلهای مناطق گرمسیر از نظرها پنهان می‌شدو پنجره‌ها به شیشه های رنگینی مزین بود که نور را چون منشوری تجزیه می کرد و به درونتالارها می‌پراکند.

پس از قصر حاکم ساختمان خانه‌ها، دکانهاو بازارهای شهر قابل ذکر است. البته در محوطه های وسیعی در کنار حصار شهر در روزهایمعینی از هفته از اطراف و اکناف و حتی از شهرهای دیگر بازرگانان و کشاورزان کالاهاو محصولات و مصنوعات خود را در دکانهائی که با چوب و تخته و پارچه از آفتاب محفوظ بودهاست عرضه می نمودند.

گاهی برای انواع و اقسام تفنن و بازیهامانند جنگ خروسها یا سر شاخ شدن گاوها گاهی هم برای تردستی‌ها و شعبده بازیها مکانهائیبا چوب بشکل سکو می‌ساختند که دور تا دور آن مردم می ایستادند و با پرداخت مختصر پولیسرگرم می شدند. البته در این بازارها شعرای قصیده سرا چکامه های خود را می خواندندو شیوا ترین آنها را بر پوست آهو می نگاشتند و بشکل لوله طوماری از دکه‌ها می‌آویختندو جوائز هنگفتی که از طرف مردم جمع شده بود به فصیح‌ترین شعرا اعطا می‌گردید.

این نوع بازارها فقط در روزهای معینی ازهفته برپا بود و در روزهای دیگر آن را جمع می‌کردند ولی بازارهای سرپوشیده که نمونههائی از آن هنوز در بعضی از شهر های شرق باقی مانده ساخته شده بود. این بازارها بهاطاقهای ضربی بر روی خیابانی پیچ در پیچ ساخته می‌شد و در انتهای هر اطاق گنبدی شکل،سوراخ گردی وجود داشت که نور را به داخل بازار می‌پراکند. در دو طرف بازار حجره هایبازرگانان طوری ساخته شده بود که از سطح کف معبر قریب یک متر بلند تر بود بنحوی کهکالاها کاملاً دیده می‌شد .طریقه ساختن طاقهای ضربی بدین قرار است که روی چهار پی مربعشکل که تا ارتفاع ۴ الی ۶ متر بالا رفته بود پل ضرب در را به صورتی که آجر روی یک سوماز آجر زیری جلو آمده‌تر باشد به وسیله آهک و ساروج بالا می‌برند پس از خشک شدن باآجرهای خطائی قسمتهای باز سقف را تیغه می کنند .

البته در یک بازار تعداد طاقها به وسعتبازار بستگی داشت افزایش و بزرگی دهانه هر دکان نیز به اندازه دهانه یک طاق وابستهبود. با در نظر گرفتن گرمی هوا در این شهرها البته وجود سقف‌های ضربی و قوس‌دار بازاربه تلطیف و خنکی هوا کمک مؤثری می‌کرد.

▪ حمام‌ها: حمام های شهرهای اسلامی اگرچه تحت تاُثیر حمام های رومی محوطه بسیار بزرگی بود که بزرگان و مردم اغلب امور بازرگانیو سیاسی خود را در آن حل و فصل میکردند ولی مشخصات دیگری هم داشت که ذیلاً به آن اشارهمی کنیم: [۱۶] حمامها از یک رخت کن و یک گرم‌خانه و یک قسمت سرد خانه تشکیل می شد.سرد خانه یک محوطه کثیرالاضلاع هشت گوش با گنبدی که در بالای آن شیشه‌ها یا سنگهایمرمر، نوری زرد و مات از خود می‌گذرانید و محوطه حمام را روشن می‌ساخت. حوض و حوضچههائی با فواره در وسط این محوطه وجود داشت و سکوهائی برای رخت کنی در اطراف قرار گرفتهبود.

دالانهائی این قسمت را به محوطه گرم خانهمنتهی می‌کرد در آن جا سکوهای سنگی برای شستشو و همچنین حوض های آب گرم وجود داشت اینحوض‌ها توسط دیگهای بزرگ چدنی که تون نامیده می‌شد گرم می‌گشت. نور حمامها معمولاًاز بالای طاقی هائی که با شیشه یا سنگ مرمر پوشیده شده بود تأمین می‌گشت.

در ضمن چاههای دهانه گشاد و عمیقی در کنارحمام وجود داشت که به وسیله گاو و مشکهای بزرگ پیوسته آب را از اعماق زمین برا ی گرمشدن و استفاده در حمامها می‌کشید. حوضهای بزرگ استخر مانند (چاله حوض) که از آب سردپر شده بود برای شنا ضمن استحمام ساخته می‌شد.

▪ مساجد: هر شهری یک مسجد بزرگ به نام مسجدجامع داشت که در اعیاد مذهبی مانند عید قربان می بایست امام جمعه در پیشاپیش اهالیشهر در آن به نماز بایستند. و پس از آن مساجد کوچکتری هم بودند که در هر محله‌ای وجودداشت.

▪ ساختمان یک مسجد از قسمتهای زیر تشکیلمی شد‌:

از درب ورودی که بسیار بزرگ ساخته شده بودبه محوطه که سقا خانه‌ای سنگی در وسط آن قرار گرفته وارد می‌شدند و دو دالان در طرفیناین محوطه قرار داشت که به صحن مسجد منتهی می‌شد. صحن از یک حیاط مستطیل یا مربعی شکلوسیع که در وسط آن حوض وسیعی برای وضوی مؤمنین ساخته شده بود تشکیل می‌یافت.

سکوئی برای نماز جماعت از سنگ در جلو پیشخوانمسجد قرار داشت. در ضلع جنوبی، شبستانی که گنبد بزرگ مسجد بر روی آن مستقر گشته قرارگرفته و در دو طرف دیگر محوطه های سر پوشیده وسیعی با طاقهای ضربی و ستونهای کوتاهسنگی که کف آن از گلیم یا بوریا پوشیده شده و برای اقامت و بیتوته مسافرین و رهگذرانو سیاحان و زائرین اختصاص داده شده بود. هر مسجد بزرگ یک یا چند مدرسه در کنار خودداشت. این بناها که مخصوص طلاب علوم دینی است از حجره های کوچکی مشبکی به خارج داشتو در جلو آنها ایوانی بود که با یک یا چند پله به محوطه حیاط مدرسه وارد می‌شد.

حجره‌ها محل بیتوته شاگردان و پله‌ها محلبحث طلاب بود. هزینه ساختمان این مدارس از محل اوقاف مجامع مذهبی است.

شهرها اصولاً روی تپه‌ها بنا می‌شده است.

دیگر از امکنه مورد لزوم یک شهر ساختمانبقاع و تکایا و گورستانها بود که معمولاً‌ در اطراف امام زاده‌ها و بقاع بزرگان مذهبیبنا می‌شده است.

معمولاً سنگ قبر مقدسین اسلامی به وسیلهمعجرها و پرده‌ها پوشیده می‌شده است.

بقاع و گورستانهای مردم در خارج و اطرافشهر قرار دارد. این منظره قسمتهائی از یک شهر اسلامی بود.

در مقاله آینده درباره سبک معماری و تزییناتساختمانی که در یک شهر اسلامی بدان اشاره شد در کشورهای مختلف و زمانهای تاریخی گوناگونبحث خواهیم کرد.


نگاهی به آپارتمان نشینی در ایران

اینمختصر با نگاهی به پیشینهٔ شکلگیری آپارتماننشینی در ایران، به قیاس این بناها با خانههای سنتی و ریشههای نوستالژیک معماری سنتی میپردازد.

تغییرات اجتماعی به ویژه دگرگونیهای سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی قرن بیستمدر ایران که ارتباط تاریخی و فکری نزدیکی با انقلاب مشروطه داشت، با تحولات بزرگ صنعتیدر دنیای غرب متقارن بود و این فرصتی بود تا معضلات جامعه با راهکارهای نوین اروپا،چارهجویی شود. تکنولوژی، صنعت و تولید، یکیاز وسوسهانگیزترین این شیوهها بود. پس صنایع مختلف کم کم وارد کشورشده و تأثیرات همهجانبه و عمیقی بر روابط اقتصادی، اجتماعیو فرهنگی و حتی معماری ایرانیان تحمیل کرد. کارخانهها یکی پس از دیگری شروع به کار میکردند و مشاغل جدیدی پدیدار میشدند که به نیروی کار تازه نیاز داشتند.بخشی از این نیروها از طریق جذب شاغلین حرف سنتی و مخصوصاً بخش کشاورزی قابل تأمینبود. همچنین جاذبههای جدید شهری همچون خدمات رفاهی، امکاناتتازه تفریحی و ظاهر آراسته شهرها، تعادل دیرپای جمعیت شهری و روستایی را دگرگون کرد.شیوههای متحول شده تجارت و جابجایی توازن وانباشت سرمایهها نیز مزید بر دلائل فوق بودند. در نتیجهشهرها از نظر وسعت و جمعیت دچار چنان رشد بیقاعدهای شدند که حتی با تمام طول تاریخ این سرزمینقابل مقایسه نبود و طبیعتاً تهران بهعنوان مرکز، بیشترین سهم را داشت. پدیدهحاشیهنشینی برای اولین بار شکل گرفت و گونهای بیمثال از تداخل فرهنگی بهوجود آمد. باردیگر بعد از وقوع انقلاب اسلامیو متعاقب جابجائی قدرتهای سیاسی و اقتصادی از یک طرف و بازارداغ وعدههای مبتنی بر شور و هیجان دوران گذر، از جمله شایعه تقسیم و واگذاری املاکو مستغلات مصادرهای به مردم و… از دیگر سو، تهران بحرانجمعیتی تازهای را تجربه کرد.



نمیتوان انتظار داشت که تمامی این رشد در ابعادافقی جوابگوی این افزایش انفجارآمیز باشد. محدودیت اراضی قابل ساخت، افزایش بهای زمینهای مرغوب، افزایش هزینههای ساخت، بعد غیرقابل پذیرش مسافت و ترددهایلازم روزانه، مشکلات ارائه خدمات انتظامی و امنیتی، محدودیت توسعه شبکههای خدماتی مثل خیابان،‌ آب و برق و… همه و همه تصمیمها و سیاستگذاریهای خرد و کلان را به سمت رشد عمودی سوقمیدادند. بنابراین باز هم الگوی دیگری ازغرب، بیاینکه با فرهنگ شهرنشینی گذشته همخوانی و انطباق کافی داشته باشد، بههمت فرنگیمابهای پایتخت برگزیده شد. خصوصاً امکاناتوسیع ساختمانسازی، تکنیکها و مصالح جدید ـ رهآورد تمدن فراگیر ـ در ورود این الگوی تازهبیتأثیر نبود. خانههای چند واحدی، برجنشینی و آپارتماننشینی که به آرامی و با فرصت کافی در شهرهایبزرگ غرب متولد شده بود، شباهتی به خانههای سنتی ایرانی و شیوههای همنشینی ایرانی نداشت. در شهرهای ایران،جامعترین نمونههای این نوع مجاورتها را تنها میتوان در خانههای پدرسالاری دید که همراه با خانوادهفرزندان ذکور و در بناهای وسیع و مجلل اتفاق میافتاد. خانههای پدرسالار با توجه به میزان توانائیمالک، گاهی مثل مجموعه « عامریها» در کاشان از حیاطهای مجزا و مستقل برخوردار بود. بعدها بهتدریج در شهرهای بزرگتر و متأثر از کوچهای فامیلی، نوع تازهای از همنشینی نیز ظهور کرد که بین نسلهای بعدی و به تبع پخش یک سریال تلوزیونیبه « خانه قمرخانوم» شهرت یافت. این خانهها عمدتاً با مصالح و اصول معماری سنتیو حیاط مرکزی ساخته شده بودند که به اقتضای نیاز، اتاقهای آن به خانوادههای مختلف واگذار میشد. اهالی این خانهها اغلب نسبتهای قبیلهای و خانوادگی با هم داشتند و یا از طریقهمشهریها و همولایتیهای خود به صاحبخانه معرفی میشدند. این نوع اسکان اگرچه گاهی سالها طول میکشید، اما اغلب بهخاطر سطح اقتصادی و درآمد سرپرست خانوادهو محدودیت فضا، از نظر تنوع لوازم ضروری زندگی، ظاهری موقت داشت. اهالی این نوع خانهها مجبور بودند از سرویس و منبع آب و خدماتمشترک استفاده کنند. در نتیجه فضای این خانهها پر بود از قصهها و خاطرات ناشی از زد و خوردها و فحاشیو البته مشارکتها و همدلیها، تبادل مایحتاج روزانه، مراودات و وصلتها و…



نمونههای اولیه خانههای سازمانی ـ که بعد از تخریب برج و بارویدوره ناصری و تسطیح قسمتهای شرقی شهر برای کارمندان دولتی ساختهشدند تا چندصد دستگاهها و ساختمانهای بانکرهنی و… ـ به زودی در حواشی شهر قدیم بهمجتمعهای آپارتمانی چند طبقه مانند آنچه در قصرفیروزهبرای خانوادههای نظامی ساخته شد، تغییر چهره داد. در تهران در حالی که هنوز در مناطقیمثل نارمک و منیریه محلههایی با معیارهای شهرسازی جدید و خیابانکشیهای هندسی اما با ترکیبی از خانههای ویلایی در شرف طراحی و احداث بود، ساختمجموعههایی مثل شهرک اکباتان و شهرک غرب ـ که با پیشبینی مشکلات عدیده فرهنگی تنها بهطور مشروط و به طبقه خاصی از جامعه به لحاظفرهنگی، اجتماعی و اقتصادی واگذار میشد ـ این حرکت را بیش از پیش شتاب داد ومتعاقب این مجموعهها، فرزندان کوچک و اغلب ناقصالخلقهای از این پدرهای وارداتی (مثل سه ساختمانبلند مرتبه در ایستگاه بهنام ـ میدان ژاله) در گوشه و کنار شهر زاده شدند که بیشترمورد استفاده دومین گروه جویای رفاه و آسایش زندگی شهری به معنای غربی آن، قرار گرفتند.گروهی که علاوه بر محدویتهای مالی، میکوشیدند خود را متعلق به طبقه پیشتاز جامعهشهری معرفی نمایند و آپارتماننشینی را بهعنوان نمادی از تجدد، تمایز و برتری طبقاتیبرمیگزیدند. در استقبال از این پدیده توجه حکومت،ترکیب جمعیتی و ویژگیهای کوهپایهای، تهران را مستعدتر از دیگر نقاط ایرانکرده بود. اما همانطور که پیشبینی میشد این الگوهای نوظهور و بیگانة غربی بهسرعت از طریق پایتخت به شهرهای بزرگتر نیز سرایت کرد.



بدون قضاوت منتج به انتخاب رجحان یکی بردیگری و بیهیچ اصراری برای نفی لزوم ابداع و بهکارگیری چنین شیوههای تازهای باید گفت؛ مغایرات و تفاوتهای ماهیتی و بنیادی متعددی در قیاس فرهنگغالب و عادات زندگی ایرانی ـ که به معماری سنتی خانهها شکل داده بود و البته از آنها تأثیری متقابل گرفته بود ـ و الگوهایسنتی همسایگی با نوع و امکانات زندگی آپارتمانی بدون خاستگاه و بستر مهیای بومی میتوان پیدا کرد که همچنان با گذشت چند دههاز ورود آن، موجب تقابل فرهنگی، دلتنگی و نوعی عدمپذیرش درونی، نگرانی و آزار ساکنین میشود.



سابقه بهکارگیری معماری برونگرا در ساختمانهای معاصر برخلاف شیوة فراگیر درونگرایی، بهویژه در ساختمانهای دولتی و با عملکردهای جدید، زمینه مناسبیبود برای ورود تفکر طرحهای برونگرا در مجتمعهای ساختمانی که تأثیرات مشهودی در پلانو تزئینات نمای ساختمانها داشت. بهجای دیوارهای ساده و بیروزن، پنجرههای متعدد و بزرگ رو به خیابان و کوچه گشودهشدند و اغلب نماها با تزئیناتی بهمراتب پرتکلفتر آراسته گشتند. عناصر تازهای همچون بالکن، پاسیو یا نورگیر و پاگردو راهپلهها برای ترددهای پرتعداد و با امکان استفادهسهلتر و… جای خود را در پلانهای جدید باز کردند. در مواردی هم فضاهایکوچک تجاری و مغازهها در طبقات همکف، بخشی از فضا را اشغالنموده و کاربریها و نیازهای جدید، فضاهایی مثل پارکینگو انباری را به خود اختصاص دادند. در عوض جایگاه معماری و عاطفی گذشته عناصری همچونایوانها، سرداب، باغچهها، حیاط، هشتی، بادگیر، حوضها، پشتبام و… کنار گذاشته شدند. دیگر محرمیت وسلسلهمراتب که اساس خانههای سنتی بود، کاربردی در تعاریف جدید مجتمعهای مسکونی، خانهها و آپارتمانها نداشت.



در پلانهای تحمیلی، بعضی از فضاها نیز با افت وخیزها و ارزشگذاریهای متفاوت، جایگاه دیگرگونهای پیدا کردند. بهطوری که مثلاً « خلوت» معنایی کاملاً متمایزپیدا کرد. آشپزخانههای اوپن که ترجیحاً مخصوص آمادهسازی غذاهای سبک و فوری هستند، جای آشپزخانهها و مطبخهایی محجوب و با وظایف پیچیدهتر و پرکارتر در سبک پذیرایی و پخت و پزهایایرانی را گرفتند. همینطور اگرچه حمامهای خانگی با جدارههای نیمهشفاف غربی مجال حضور پیدا نکردند، اما حمامهای مجاور اتاق خواب خیلی زود به طرح آپارتمانهای امروزی اضافه شده و در مواردی هم سوناو استخرهای کوچک خانگی و نمونههای مشترک آن در مجتمعهای مسکونی با استقبال فزایندهای روبرو شدند. گاهی در این ساختمانهای جدید میتوان از نمونههای کارخانهای مثل قطعات پیشساخته گچبری و سرستونها سراغ گرفت که به جای نوع اصیل خود نشستهاند.



در حالی که مجموع عملکرد الگوهای اولیهآپارتمان کمی بیش از یک خوابگاه خصوصی است، خانههای ایرانی در مفهوم سنتی آن، با اتکا بهوسعت و تفکیک اندرونی و بیرونی و ترکیبی از فضاهای مختلف، ظرفیت انجام فعالیتهای متنوعی داشتند. بسیاری از قرارهای ملاقاتتجاری مردان خانه در بیرونی انجام میشد در حالی که خانم خانه میتوانست از مجلس زنانه و یا نشستهای روزانه و مداوم خود با اقوام و همسایهها لذت ببرد. اغلب مراسم مذهبی و خانوادگیدر همین خانهها انجام میشدند و بهطور کلی افراد خانواده میتوانستند بیشتر نیازهای فضایی خود را درداخل همین خانهها تأمین نمایند.



تغییر مفهوم « فضای مشاع» یکی دیگر از وجوهتمایز این شیوه خانهسازی محسوب میشود. پیش از این غالب فضاهای مشاع به فضاهایشهری مثل کوچههای همسایگی و میدانچههای محلی و یا بناهای عمومی مثل آبانبارها و… محدود میشد. اما در مجتمعهای مسکونی و آپارتمانی مفهوم تازهای از فضاهای مشاع وارد شد که مهمترین آنها عبارتند از ورودی، راهپلهها، پارکینگ، حیاط مشترک و…. به بیانی دیگرلازم بود معانی فضای مشاع از مقیاس شهری به مقیاس کوچکتر مجتمع و بلوک ساختمانی تبدیلشود. به تبع این تغییر، مفهوم تازة « همساختمانی» نیز باید به « همشهری» و « توقعاتو شیوههای تازه بهرهبرداری، تجهیزات تازهای را به ساختمانها اضافه کرد که پیشتر لزومی به تجربه آنها نبود. سیستمهای گرمایشی و برودتی، لولهکشی سراسری آب، موتورخانهها، آسانسور و دربازکن برقی و… و هزینههای مربوط به آنها اجتنابناپذیر بودند. بعدها خدمات تازهای نیز به این فهرست اضافه شد که شبکههای تلفن، خدمات شهری برای دفع زباله، صندوقپست و در نهایت گازشهری، از مهمترین آنها محسوب میشوند.


گذشته از مواردی مثل تلفن، گاز و…، اتفاقهمزمانی و رواج دستآوردهای دیگری از تولیدات صنعتی علم روزنیز به ایجاد ظواهر غیرمأنوس با خوی و عادات مردم ایران کمک کرد. بعد از نهضت برونگرایی، مصالح بنایی نوظهور خصوصاً در نازککاریها بیش از هر عاملی در این تغییر چهره مؤثربودند. حجم وسیعی از کاشیهای ماشینی، شیشه، سیمان، سنگ پلاک، پارکت،رنگهای ساختمانی، شیرآلات و یراق، لوازم خانگیمدرن و… را میتوان در این دسته جای داد. همچنین الگوهایتازه فرهنگی نیز بیتأثیر باقی نماندند. خانههای سنتی با این طرز تلقی همزمان بودند که؛ « پسر پشتوانة پدر است ودختر عصای روزگار پیری مادر». اما در دورة اخیر تفکر « تولید نسل» کم کم به لزوم «بقای نسل» تبدیل شد و کنترل موالید و تعداد فرزندان شکل تازهای به خود گرفت. دور از ذهن نیست که تغییرابعاد خانواده میتوانست به تغییر و یا حداقل احساس تغییرچهره محل زندگی خانواده، یعنی خانه هم منتهی شود. (و بالعکس)


تقریباً تمام برجها و آپارتمانهای موجود در ایران یا بر روی زمینهای خالی احداث شدهاند و یا مانند آخرین نسل آنها، جای خانههای قدیمی و کلنگی را گرفتهاند. آنچه تا به حال در توجیه اقتصادی اینساخت و سازها گفته شده بر مبنای همین شیوه تصرف زمین است. هنوز هیچ آزمون عملی موفقیبرای توجیه ادامه این روند ساخت و سازها بعد از پایان بدیهی عمر مفید و ایمن این بناهاو پس از تخریب آخرین ساختمانهای کهنه و چگونگی وضعیت سهام زمین ملک،توسعه و تکامل قوانین، سرانجام فرسودگی ناگزیر ساختمانهای جدید و در نتیجه تحمیل هزینههای نوسازی و دوبارهسازی، موجب جلب اعتماد مالکین نشده است.از طرفی مطابق باوری همهگیر و کهن، ایرانیان این اندرز را نسل بهنسل منتقل کردهاند که؛ «[برای سرمایهگذاری] مالی بخرید که باد از روی آن ردشود [نه از زیر آن]». به این ترتیب هیچ نوع احساس امنیت مالی، چنانچه در گذشته بود،برای صاحبان جزئی این بناها بهوجود نمیآید.