درکانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم، قاضی گفت:
تو خودت می دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و
میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم،
درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد
و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود سپس ایستاد
و به حاضرین در جلسه گفت:
همه شما محکوم هستید و باید هرکدام ده دلار جریمه پرداخت کنید
چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیری مجبور می شود تکه ای نان دزدی کند؛
درآن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار جمع شد و قاضی آن را به پیرمرد بخشید.
اجازه ندهیم انسانیت در ما بمیرد
مرگ انسانیت مرگ خوبیهاست