در سلمانی نشسته بودم روزنامه میخواندم کچلی که با مداد ابرو موهای بسیار بلندی روی سرش ترسیم کرده بود ودر نگاه اول به نظر میرسید که حداقل شش ماه است که پشت سرش را اصلاح نکرده داخل سلمانی شد وبعد از آنکه نوبتش شد روی صندلی گردان نشست وخیلی جدی و با ژشت تمام رو به سلمانی کرد وگفت:
اوستا سر مرا اصلاح کن!!
سلمانی هم بدون اینکه عکس العمل غیرمنتظره ای از خود نشان دهد خیلی عادی به جای برداشتن ماشین سلمانی تکه ای پنبه را از توی شیشه دهن گشادی که در روی میز کنار آیینه قرار گرفته بود خارج نمود و زیر آب روشویی گرفت و سپس با مالیدن آن به اطراف سر قسمت های اضافی موهای ترسیمی را با دقت پاک کرد و این کار را به اندازه اصلاح یک سر طبیعی طول داد آن وقت با گرفتن آیینه پشت سر او و اظهار رضایت مشتری به اتمام رسانید و مرد بعد از دادن پول به اصطلاح اصلاح!و انعام در حالی که به حساب موهای اضافی!را که در شانه هایش ریخته شده بود می تکاند خداحافظی کرد ورفت!!
استاد سلمانی که از دوستانم بود صدا کردم با تعجب داستان را از او پرسیدم خیلی خونسرد گفت:
این مرد از دوستان و نقاش است وی از مشتری های قدیمی من است یه وقت موهای پرپشت وخیلی قشنگی داشت ولی متاسفانه چندین سال پیش حصبه گرفت و همه موهایش ریخت و دیگر درنیامده از همان موقع تصمیم گرفت موی کله اش را با مداد ابرو بکشد!و تا الان که چند سال از آن ماجرا می گذرد هر روز صبح جلوی آیینه ی منزلش می ایستد و به اندازه یک دهم میلیمتر موهای سرش را بلند می کند به طوری که اواخر ماه موهای دور سرش کاملا بلند میشود و برای اصلاح کردن به من مراجعه می کند.
چند سال یش میگفت رشد موهای سرم زیاد شده ولی موهایم کم قوت شده اند!به او یک مداد ابروی پررنگ تر تجویز کردم که تا مدت زیادی راضی بود ولی یکی دو ماه است که از چیز دیگری می نالد...میگوید اخیرا توی زلفهایم!!!تک و توک موی سفید پیدا شده و موهایم به شدت می ریزد و من خیلی میترسم؟!به خصوص از کچلی!!؟