اسم من گم شده است.توی دفترچه ی پر حجم زماندیرگاهی استفراموش شدم.اسم من گم شده استلا به لای ورق کهنه ی آن لایحه هازیر آن بند غریبپشت انبوهی از آن شرط و شروطلای آن تبصره هااسم من گم شده استدر تریبون معلق شده سخت سکوتحق من گم شده است.زنگ انشاءکسی انگار نمی خواست معلم بشودشان من گم شده استشان من نیست بنالمشان من نیست بگویمزتهی ، ز نبودیا از این زخم کبودلیکرنگ رخساره گواهی دهد از سر دروناز همه رنج فزون.اسم من گم شده استنردبانی شده امصاف به دیوار ترقیتا که این نسل و ان نسلپای بر پله ی منسوی فردا بروندو غریبانه فراموش شوماسم من گم شده است
(خانم امامي)