خدا از آدم های قالبی رام خشکه مقدس و یک بعدی بدش می آید، اگر نه چرا فرشته های مطیع و پاکش را که همگی از آغاز خلقتشان "یا در حال رکوع اند و یا در حال سجود" ، به پای آدم خطاکار خونریز می افکند؟
خدا از آدم هایی که ضعف و زبونی خود را، می خواهند با خداپرستی جبران کنند، بیزار است.
خدا آدم های ذلیل و طماع و ترسو و چاپلوس را دوست ندارد، عارف عاشق می خواند، نه مشتری بهشت!
آن امانت که خدا بر زمین و آسمانها و کوه ها عرضه کرد و از برداشتنش سر باز زدند و انسان برداشت، نه عشق است و نه معرفت و نه طاعت، مسئولیت ساختن خویش است. کاری که در ید قدرت خداوندی است انسان خود به دست می گیرد! و که می داند که بار این امانت آفریدگاری تا کجا سنگین است؟
چقدر در همین دنیا، بهشت ها و بهشتی ها نهفته است. اما نگاه ها و دلها ، همه دوزخی است، همه برزخی است، و نمی بیند و نمی شناسد، کورند کرند. چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هستند و نمی شنوند.
وای! که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن، سرمایه دار است: لبریز است. چقدر مایه های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته است. زندگی کردن وقتی معنا می یابد، که فن استخراج این معادن ناپیدا را بیاموزی.


دکتر علی شریعتی