صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین
( مشاهده پاسخ شماره 51 تا 60 / از مجموع 87 پاسخ )

موضوع: مجموعه اشعار اعضای انجمن..

  1. #51

    Wink




    هم نفس


    زير آسمان خدا حال و هوايي دارد كه شايد اگر ساعت ها

    در آن موقعيت قرار بگيري گذر زمان را احساس نخواهي كرد.


    فضاي روحاني اين مكان آن قدر شگفت انگيز و رويايي است

    كه بي اختيار محو آن شده و نمي تواني چشم از آن برداري!

    نگاهم امشب بي اختيار به رقص شبانه ي ستارگان افتاده است !

    اي عزيزي كه مي گفتي از نگاه به آسمان شب مي ترسي،

    اي عزيزي كه مي گفتي از نگاه به اين همه عظمت

    و اين همه شكوه مي ترسي.

    لحظه اي بانگاهي ديگر به آسمان خيره شو،

    خود را از ياد ببر و به اين بيانديش كه آسمان خدا ،

    اكنون آسمان قلب توست.و ذهنت تك ستاره اي است

    از اين عالم هستي!

    به قول سهراب چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد!

    امشب از ورته ي تنهايي ام به اين رسيدم

    كه هيچكس جز خدا هميشه همدم خلوتگه تنهايي هايم نيست.

    تنها اوست كه هميشه در كنار من است و هرگزتنهايم نمي گذارد .

    تنها اوست كه هيچ انساني حتي در سخت ترين

    و دردناكترين زندانها نمي تواند ما را وا دارد كه بي او باشيم.


    من تك درخت اين باغچه ي حياط ديگر احساس تنهايي نمي كنم،

    چون مي دانم خدايي كه بزرگش مي خوانم در كنار من است ،

    به صحبتهايم گوش مي دهد و اشك چشمانم را مي بيند.

    امشب هم نفسهاي زندگي ام

    دقايق خود را در كنار يكديگر مي گذرانند ومن نفسي جدا مانده

    از اين درياچه ي پر جوشش ، لحظه هاي ناب تنهايي خود را

    با هم نفس ديگري ،

    كه همنفس اصلي همه ي انسانهاست مي گذرانم.

    امشب به ياد همه ي لحظات با هم بودن دستي بر قلم بردم

    و فقط براي شما نوشتم.

    و به ياد همه ي لحظات تنهايي هايمان .

    كاش اندك لحظه اي بيشتر در ركاب شما مي بودم.


    تقديم به همه ي همنفس هاي عزيزم.

    یادشان گرامی..
    زندگی یعنی یک سار پرید..
    به همین آسانی..

  2. #52

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد مرادزاده نمایش پست ها
    نه بابا
    کجاش شیرینه؟
    من که از لهجه این منطقه خوشم نمیاد :-(
    ببخشید مگه این لهجه کدوم منطقه است آیا شما از این لهجه خوشتون نمی آید یا کلا از لهجه جنوبی خوشتون نمیاد؟

  3. #53

    پیش فرض

    باز هم با چشمهای بسته
    و با مغزهای تعطیل
    با دهانی پر از تهمت و دشنام
    سنگها بر سر و پیکرم پرتاب می کنید
    بر پیکری که تنها جرم آن
    چشمهای بازش است

    بله من ایستاده ام
    با چشمانی باز و ذهنی متفکر
    و می اندیشم
    که چگونه می توانم صبح را به شما هدیه دهم
    و از جهل و تاریکی برهانمتان
    شمایی که جز درد و رنج
    چیزی برای من نداشته اید

    افسوس
    چقدر دستهایم خالیست
    چقدر تنهایم
    هوای اینجا،نفس کشیدن را از یاد انسان می برد.

    چقدر دیگر باید منتظر صبحدم بمانم؟
    من خواهم ایستاد
    تا فردا
    و زیبایی طلوع خورشید را
    به شما نشان خواهم داد.
    در آنزمان که خورشید
    پرده ظلمت را کنار می زند
    و ما را زیر تابشهای خود
    گرم و مسرور می کند.

    تا آن زمان
    همواره از زیبایی خورشید خواهم خواند
    هر چه می خواهید بگویید
    هر کاری می خواهید بکنید
    خورشید طلوع خواهد کرد
    و من منتظر آن روز خواهم ماند.

    be careful babay

  4. #54

    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    رشته
    کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک
    سن
    35
    نوشته ها
    1,705

    پیش فرض

    اگر دیروز آرزو آروز بود
    اگر امروز آرزو آرزوست
    وای به حال فردا که آرزوی نو خواهد
    کاش که فردا هم آرزوی دگ نخواهد
    ای کاش یاد بگیریم که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالابگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ دنده های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

    برگرفته از کتاب طراحی اجزا ماشین نوشته جوزف شیگلی

    ║▌█│║▌║│█║▌║█║
    Copyright © 2013-2014™


  5. #55
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    رشته
    مهندسي شيمي
    سن
    34
    نوشته ها
    592

    پیش فرض

    با سلام . غيبت اين چند روز ما بخاطر نمايشگاه كتاب بود اما حالا كه برگشتم اميدوارم بتونم پاب هپاي شاعران بزرگ انجمن بيام . واقعاً فكر نميكردم اين همه شاعر حرفه اي داشته باشيم . اما ايكاش وقتي كه براي مجله هاي انجمن هم فراخوان ميذاريم همينجوري استقبال بشه . (البته دفعات قبل كه اينطوري نبود‌ و بار همه ي افراد رو جناب آقاي مراد زاده به دوش مي كشيدند ) . اما حسن اين تاپيك اين بود كه برخي شعرا رو شناختيم و از اين به بعد راه فراري ندارن .
    وقتي پا در عرصه جهان مي گذاريم بر بال تاريخ سوار شده ايم و عمل ما ماندگار مي شود و هزاران فرزند به دنيا نيامده اين سرزمين ،‌عزت فردايشان را از بازوان و انديشه ما مي خواهند .
    نادر شاه

  6. #56

    پیش فرض

    اگر يار مرا ديدي به خلوت
    بگو اي بي وفا اي بي مروت
    گريبانم ز دستت چاك چاك است
    نخواهم دوخت تا روز قيامت



  7. #57

    Post

    نقل قول نوشته اصلی توسط dina نمایش پست ها
    این نوشته ها و مطالب بالا همه از خودتونه؟؟؟؟



    واقعا عالیند...

    من که حسودیم شد؟؟

    اجازه ی رونوشت هست؟؟؟؟؟؟؟؟
    آره از خودمه، شما لطف دارید
    http://petrochemy.blogfa.com

    به سراغ من اگر مي آييد،
    نرم و آهسته بياييد
    مبادا که ترک بردارد چيني نازک تنهايي من.

  8. #58

    Wink




    تقديم به گل هميشه بهارم كه اكنون از من دلخور گشته


    در آن هنگامکه دل درياي ام همچو مردابي سرد


    و بيمار گشته بود و اميد درون قلبم


    به درختي خشک و پژمرده تبديل شده بود،


    حرف هاي باراني تو بود که يک بار ديگر،

    شمع درون قلبم را روشن كرد و به اتاقك سرد و خاموشم


    حرارت و گرماي دوباره بخشيد و درخت پژمرده ي زندگي ام را

    سيراب و پر جوانه ساخت .

    تو شايد همان كسي بودي كه خدا مي خواست بيايي

    و اميد از دست رفته ام را به من بازگرداني ،

    تويي كه خود همچو دريا ،صاف و لطيف و پاك بودي!


    نمي دانم كدامين كوچه را به اشتباه قدم نهادم ؟


    يا كدامين خط را به اشتباه نگاشتم؟

    كه تو را اينگونه طوفاني و پرخروش ساختم !

    اما خوب مي دانم كه هيچ وقت مهرباني هايت را از ياد نخواهم برد.

    و هرگز دستي را كه براي ياري به سمتم آوردي

    و مرا كه بر زمين افتاده بودم

    بلند ساختي،را فراموش نخواهم كرد.

    ساعت ها به انتظار لحظه اي مي ايستم

    تا مرا ببخشي و باري ديگر باهم لحظه هاي مهتابيمان

    را دير زير درختاني رويايي و

    در كنار ساحلي كه هميشه در ذهنمان مي ساختيم بگذرانيم !

    كاش به ياد مي آوردي ،آن لحظه اي را كه به من گفتي

    هيچ وقت از دست من ناراحت نخواهي شد.

    اكنون زمان آن است، به من ثابت كني كه چقدر با من صادق بودي ؟

    ويك بار ديگر به اين تك درخت مانده بر ساحل روياها تكيه زني !

    و داستان شهاب سنگ آرزوها را برايم تكرار كني!

    تقديم به دوست عزيزم كه هرگز فراموشش نمي كنم.……


    به اميد لحظات دوباره با هم بودن.........!!!!!!!

    ویرایش توسط مریم : 08-02-2016 در ساعت 04:18 PM
    زندگی یعنی یک سار پرید..
    به همین آسانی..

  9. #59

    Wink

    گاهي ميشه خيلي ساده از كنار يك خط عبور كرد.
    گاهي ميشه خيلي ساده از كنار پنجره اي نيمه باز رد شد و آن را ناديده گرفت.
    گاهي ميشه در كنار درختي سرسبز ايستاده و از سايه ي آن بهره برد و بعد از آن بدون هيچ توجهي از جا برخواست و رفت.
    زندگي ما هم همين گونه است.مانند جويي كه هم چنان جاري است و بدون توجه به سنگي كه شايد از دست كودكي كوچك به درون آن بيا فتدبه رفتن خود ادامه مي دهد و مي رود.
    چه سنگ جلوي آن باشد چه گلي زيبا و لطيف ،اين آب هم چنان مي رود و آن را به كناري مي زند،يا از جا بر مي كند و هيچ توجهي به آن نمي كند.
    انسانهايي نيز هستندكه مانند همين جوي هر چيزكه پر سر راهشان باشد ازجا مي كنند و با خودمي برند و هيچ توجهي به اطرافيانشان ندارند.
    كاش همه ي ما لحظه اي از حركت مي ايستاديم و نگاهي به گلهاي اطرافمان مي انداختيم و به شاپرك هايي كه بر بالاي سبزه زارهاي زيبا در حال پروازند وبه پرندگاني كه در آسمان آبي بال مي گشايند توجهي مي كرديم.
    كاش لحظه اي هم نگاهي به گردش دوران و به نسيم خنكي كه مدام در حال وزش است مي انداختيم و به اين فكر مي كرديم كه :
    آيا نبايد با ديدن اين همه زيبايي و طبيعت اطرافمان كمي درنگ كنيم ؟
    يا نبايد به گلها و سنگهايي كه در مسير راهمانقرار مي گيرند بيانديشيم؟
    امشب از فرصت طلايي ام استفاده كردم تا بار ديگر به آسمان پر ستاره و مهتابي شب نگاه كنم و به اين بيانديشم كه خداوند همه ي چيزهايي را كه تا به حال در مسير راهم قرار داده به چه علت بوده است؟
    تو هم لحظه اي به ايست در جاي خود بمان و كمي سكوت كن و به لحظه هايي كه پشت سر گذاشتني بيانديش.آيا از تمام لحظه هايت درست استفاده كرده اي ؟
    زندگی یعنی یک سار پرید..
    به همین آسانی..

  10. #60
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    رشته
    مهندسي شيمي
    سن
    34
    نوشته ها
    592

    پیش فرض

    در كوچه باغ زندگي ،‌رهگذري زيبا رو آهسته قدم زد

    چشم من به دنبال قدمهايش ، دلم نيز همچو پروانه ز سينه ام پر زد

    عشوه كنان رفت و خراميد تا دگر محو شد ز چشمانم

    با رفتنش حس كردم ،‌گويي روح پر گرفته از جانم

    سالياني شده بود ، كار ما و اين دلمان ،‌يافتن در پي او

    تا ببيند باز، آن شكرخند عسل را،‌ يا بجويد آنرا ، آن مهلقاي زيبارو

    گذري كرديم ز ايام ،‌عاقبت نيافتم حتي نشانش

    نگاهم در حسرت ديدن آن چشمان سياه و، دل من در حسرت موهاي پريشانش

    گرچه گذشت عمري اما ،‌به ياد آنروز بار دگر ز آن كوي عبور كردم

    در خيال بوييدم عطر دلاويز تنش را ، خاطرات كوچه باغ را با خود مرور كردم

    اين بو برايم عطر تازه اي داشت ،‌ آري عطر دلاويز تنش بود ، بار دگر بوييدم

    گشودم چشمان خويش را،آه دلا ، عاقبت ماه و مهتاب شبم را،بار دگر ديدم
    ویرایش توسط مسعود جعفرزاده : 05-17-2010 در ساعت 06:12 PM
    وقتي پا در عرصه جهان مي گذاريم بر بال تاريخ سوار شده ايم و عمل ما ماندگار مي شود و هزاران فرزند به دنيا نيامده اين سرزمين ،‌عزت فردايشان را از بازوان و انديشه ما مي خواهند .
    نادر شاه

صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات مهم در مورد این انجمن
    توسط محمد مرادزاده در انجمن مقالات مهندسی شیمی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-27-2010, 11:43 PM
  2. بهبود جایگاه وب سایت انجمن مهندسی دانشجویان ایران..
    توسط سعید رضازاده در انجمن آخرین اخبار و اطلاعیه های انجمن
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 05-06-2010, 10:09 PM
  3. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 05-04-2010, 09:28 PM
  4. بهترین و کاملترین مجموعه player فایل های صوتی و تصویری
    توسط محمد مرادزاده در انجمن نرم افزارهای مهندسی کامپیوتر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 10-03-2009, 01:00 PM
  5. مجموعه ابزارهای مورد نیاز مهندسی برای گوشی های موبایل - جاوا
    توسط سعید رضازاده در انجمن نرم افزارهای مهندسی شیمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-13-2009, 06:24 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •