( مشاهده پاسخ شماره 1 تا 3 / از مجموع 3 پاسخ )

موضوع: پدر و پسر ( داستانک)

  1. #1

    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    رشته
    مهندسی شيمي
    سن
    35
    نوشته ها
    683

    پیش فرض پدر و پسر ( داستانک)



    مرد درحال تميز كردن اتومبيل تازه خود بود كه متوجه شد پسر 8 ساله اش بر روي ماشين خط مي اندازد مرد با عصبانيت چندين مرتبه ضربات محكمي بر دستان كودك زد بدون اينكه متوجه آچاری كه در دستش بود شود در بيمارستان كودك انگشتان دست خود را از دست داد کودک پرسيد : پدر انگشتان من كي دوباره رشد مي كنند ؟ مرد نمي توانست سخني بگويد ، به سمت ماشين بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن ماشين وچشمش به خراشيدگي كه كودك كرده بود خورد كه نوشته بود ( دوستت دارم پدر!)

    سبزتيم

    زانو نميزنم حتي اگر سقف آسمان از قد من كوتاه تر باشد

    (كورش كبير)


  2. #2

    پیش فرض

    اي كاش زودتر نوشته را ديده بود
    با تشكر
    همراه شو عزيز ...

  3. #3

    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    رشته
    مهندسی شیمی
    سن
    33
    نوشته ها
    504

    پیش فرض

    من قبلا یک متن شبیه به این خونده بودم با این تفاوت که به جای پدر ، مادر بود و بجای میخ ، رنگ وبجای ماشین ،دیوار خونه .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •