اي دوست نفس در آن حوالي چند است / يك سينه هواي خشك و خالي چند است
اينجا كه مپرس،نيست،آنجا گر هست / يك جرعه شراب بي خيالي جند است
(استاد فرج الله كمالي-دشتستان)
********************
ازدوست مپرس غم به جانش زده است / از باغ چه گويمت خزانش زده است
نه عشق،نه زندگي،نه باده،نه بهار / اينجا همه چيز خشك ماتش زده است
(استاد ايرج شمسي زاده-دشتستان)
********************
اين جا كه منم نفس بسي ارزان است / اما نفسي كه در خور دونان است
آن تازه هوايي كه شما مي خواهيد / يك سينه ي آن قيمت چندين جان است
(سيد طالب هاشمي-خشت)
********************
اي دوست هواي تازه اينجا مطلب / هم عافيت از زمانه ي ما مطلب
بغضي كه گرفته است راه فرياد / اين بهت سكوت ماست غوغا مطلب
(سيد اسماعيل بهزادي-خورموج)
*******************
اينجا كه منم نفس كشيدن جرم است / از عشق چه گفتن چه شنيدن جرم است
ور آن كه ز خاطر گذرد فكر ميت / گويند خيال مي چشيدن جرم است
(اصغر شمسي پور-گناوه)
*******************
اين جا كه منم ساحل و دريا جنگ است / دريا به خروش آمده،جايش تنگ است
در كوزه نگنجد دل دريايي ما / چون پاك وزلال و بي غش بي رنگ است
(خليل تمهيد-بوشهر)
*******************[/b][/color][/b][/color][/size][/SIZE]