صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
( مشاهده پاسخ شماره 1 تا 10 / از مجموع 16 پاسخ )

موضوع: دلگرمی

  1. #1
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok دلگرمی

    حقیقت مرگ

    اینجا خانه ی ابدی من است

    من مرده ام واین سنگ قبر من است


    اگر دلت هوای غصه کردبیا کنارم


    همن جاهستم دلواپسی ندارم


    ازرفتن پشیمان نیستم


    من دیگر چشم به راهی ندارم


    اشکم روی اسممه برای یادگاری


    خاطراتم پیش تو یادگاری
    ویرایش توسط خاطره عشتروت : 08-29-2010 در ساعت 06:24 PM
    I should be glad of another dead

  2. #2
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    کنج تنهایی

    در این تنهایی به آسمان
    نگاه کردم ...............
    خدا را صدا کردم اما هیچ
    صدایی نیامد.............
    با فریاد گفتم من چقدر تنهام
    حتی خدا از من دل بریده


    ناگان هوا تیره و تار شد
    ..
    دلم دوباره گرفت........
    آسمان قطره قطره اشک
    بروی گونه هام ریخت...
    انگار یه حسی گفت ...
    به من تو تنها نیستی...!

    ویرایش توسط خاطره عشتروت : 08-29-2010 در ساعت 06:24 PM
    I should be glad of another dead

  3. #3
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    تنها گذاشت
    آنکه من را از تنهایی در آورد
    خدا یارو یا ورش باشد

    آنکه من را تنهاگذاشت و رفت
    خدا در بدترین شرایط تنهایش بگذارد
    ویرایش توسط خاطره عشتروت : 08-29-2010 در ساعت 06:25 PM
    I should be glad of another dead

  4. #4
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    کمی با تو

    تنها را باور کن نه برای تنهای
    فقط برای تنها بودن


    مرگ را باور کن نه برای مردن
    بلکه برای تنها مردن

    عشق را صدا کن نه برای

    از تنهایی در در آوردن
    بلکه برای عاشق ماندن
    خدا را صدا کن
    نه برای در خواست چیزی

    بلکه برای تنها ماندن خودت ........
    ویرایش توسط خاطره عشتروت : 08-29-2010 در ساعت 06:26 PM
    I should be glad of another dead

  5. #5
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    دل
    چوپانی را می ماند
    خسته
    تکیه داده بر بلوطی کهنسال
    که در اندوه تنهایی و غروب
    با حنجره ای خسته
    غربت کوهستانیش
    را می نوازد
    I should be glad of another dead

  6. #6
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    ممنون میشم اگه دوستان هم متنها یا نوشته های زیبایی را اینجا درج کنند
    I should be glad of another dead

  7. #7
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    قطار سوت می کشد و دور می شود

    ازایستگاه خیس بدرقه

    انبوهی از اندوه ، برمی گردد به ایستگاه

    و سکوتی سرد بر دیوارها آوار میشود ...


    اجازۀ سفر نداشتم !

    چمدانی بر داشتم پر از خاطره

    که به مسافری آشنا سپردم...
    دلم را بر داشتم و برگشتم
    و در میان تنهاییم گم شدم
    درست مثل قطاری که رفت
    وصدای سوتش را تا ابد در من جای گذاشت
    I should be glad of another dead

  8. #8
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    حالیا معجزه ی باران را باور کن
    و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
    و محبت را ٬ در روح نسیم
    که در این کوچه ی تنگ٬
    با همین دست تهی٬
    روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد.
    خاک جان یافته است!
    تو چرا سنگ شدی؟
    تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
    باز کن پنجره ها را٬ و بهاران را باور کن!!

    I should be glad of another dead

  9. #9
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    چه رسمی داری ای دور زمونه
    که هر روزت یه جا عاشق کشونه
    هزاران ساله که می جنگه آدم
    نمیدونه که گرفتار جنونه
    زمونه آی زمونه آی زمونه
    یکی با فرق زخمی توی محراب
    یکی غرق به خون لب تشنه ی آب
    یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته
    یکی پاشیده خونش روی محراب
    نفسهای تو حالا گاز خردل
    روخاک آسمون رگبار تاول
    همیشه عاشق از جونش گذشته
    که عشق آسون نبود از روز اول
    هنوزم کار دنیا قیل و قاله
    هنوزم صلح آدمها مهاله
    هنوز آدم نمیشناسه خدارو
    هنوزم حق عاشق پایماله
    زمونه آی زمونه آی زمونه
    نمی دونم شعر را صحیح تایپ کردم یا نه چون اون را از روی خود ترانه تایپ کردم.
    I should be glad of another dead

  10. #10
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    نوشته ها
    27

    ok

    امشب تا سحر بر روی بال پروانه ها از تولد می نویسم!
    از رویش گلهای یاس٬
    از ترنم خنده های پاک.
    آسمان فروردین را٬ پر از مریم و میخک می کنم!
    امشب لحظه ی حضور ستاره ام در نگاه قاصدک ها خاطره می شود
    و تمام گلهای کاغذی به حس بودن می رسند!
    I should be glad of another dead

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •