صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
( مشاهده پاسخ شماره 1 تا 10 / از مجموع 20 پاسخ )

موضوع: دکتر علی شریعتی

  1. #1

    پیش فرض دکتر علی شریعتی

    يکي از دبيرستان هاي تهران هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ''شجاعت يعني چه؟'' محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ''شجاعت يعني اين'' و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود ! اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر شریعتی
    به نام خداوند جان آفرین
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
    نمی خواهم بدانم کوزه گر
    از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
    سوتکی سازد.
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
    گستاخ و بازیگوش
    و او یک ریز پی در پی
    دم گرم گلوی خویش را اندر
    گلویم سخت بفشارد.
    وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

  2. #2

    پیش فرض

    چقدر دوست داشتم که دکتر شریعتی زنده بود و این وضعیت جامعه را می دید ، خیلی دلم می خواست او هم دیدگاهش را بیان کند ولی فکر نکنم به او اجازه می دادند که اصلاً مطلبی را بیان کند.
    نمی خواهم وبلاگ و سایت را سیاسی کنم و دوست دارم دیدگاههای سیاسی خود را محفوظ نگه دارم اما نبود دکتر شریعتی در زندگی امروزه بسیار احساس می شود . دکتر کسی بود که دیگر مانند او پیدا نشد و افکار او اکنون پس از سی و چند سال هنوز تازه است و به اعتقاد بنده خیلی از مطالب مصداق امروزی دارد . امروزه شاهد نامرد مردمی هستیم که می خواهند نوشته های استاد را در زیر پا له کنند ولی تا به حال موفق نشدند و نمی خواهند بگذارند که خصوصا نسل جوان با عقاید و افکار او آشنایی پیدا کنند چه بسا که این نوشته ها کار دستشان بدهد....
    آری دکتر این بار من شما را مخاطب قرار می دهم اما از قول خودتان :
    وقتی که دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم
    وقتی که دیگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم
    اما درد دل می کنم :
    ای کاش این کسانی که می گویند « مردم ما آب و نان نداشته باشند ولی حجاب داشته باشند » یک بار ، فقط یک بار سمینار زن تو را خوانده بودند. شاید در ذهن عده ای که من را نمی شناسند فکر کنند که من بی دینم و معتقد به بی حجابی اما به خدای واحد که من خود اعتقاد به حجاب کامل دارم اما نه با این روش.
    دکتر جان ، یاد دارم که در همان سمینار زن تو بود که خواندم : وقتی حجاب را اجبار کردی بدون اینکه دلیلش را برای فرد مقابل مطرح کنی و او را قانع کنی فرض که تو 10 سال هم بتوانی نظر خود را تحمیل کنی اما سال یازدهم او کار خودش را می کند . مگر نبود زمان پیغمبر که بعد از سال هفتم ، هشتم حجاب را مطرح کردند یعنی بعد از بیش از بیست سال کار روی مردم حجاب مطرح می شود ، مگر پیامبر مساله شراب را در سه مرحله مطرح نکرد و توانست فساد احتماعی شرابخواری را محو کند بدون اینکه مردم را مستقیما تحت فشار قرار دهد و به آنها نه بگوید.
    چه بگویم دکتر ؟ باز از تو می گویم:
    از دیده به جای اشک خون می آید
    دل خون شد و از دیده برون می آید
    دکتر من نیز احساس تو را دارم :
    هم اکنون احساس می کنم
    بر تل خاکستری از همه آتش ها و امید ها و خواستن ها تنها مانده ام
    و این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است
    که تو اینجا چه می کنی ؟
    امروز به خودم گفتم :
    من احساس می کنم که نشسته ام زمان را
    می نگرم و می گذرد ، همین و همین.
    روحش شاد و یادش گرامی باد.
    به نام خداوند جان آفرین
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
    نمی خواهم بدانم کوزه گر
    از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
    سوتکی سازد.
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
    گستاخ و بازیگوش
    و او یک ریز پی در پی
    دم گرم گلوی خویش را اندر
    گلویم سخت بفشارد.
    وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

  3. #3

    پیش فرض

    رنج زن



    زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
    دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....
    می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....
    برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........
    او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........
    او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........
    او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........
    او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........
    او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........
    و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....
    و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......


    « دکتر علی شریعتی »
    به نام خداوند جان آفرین
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
    نمی خواهم بدانم کوزه گر
    از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
    سوتکی سازد.
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
    گستاخ و بازیگوش
    و او یک ریز پی در پی
    دم گرم گلوی خویش را اندر
    گلویم سخت بفشارد.
    وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

  4. #4

    پیش فرض



    خدایا:
    کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟
    مرزهای درست هرکدام ، کدام است؟
    من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ، در این تنها کشور شیعه جهان ، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما‌ «فاطمه» را آنچنان که سلیمان کتانی - طبیب مسیحی - شناسانده است، و «علی» را آنچنان که دکتر جورج جرداق - طبیب مسیحی - توصیف میکند و «اهل بیت» را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و «ابوذر غفاری» را آنچنان که جودة السحار نوشته است و حتی «قرآن» را آنچنان که بلاشر - کشیش رسمی کلیسا - ترجمه نموده است و «پیغمبر» را آنچنان که ردنسن - محقق یهودی - میبیند، بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ولایت و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه آثار این کفار رسمی!! توفیق یابند.
    خدایا این مردم شیعه اند ، شیعه علی ، تنها پیروان اهل بیت ، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را یافته اند؟؟
    و دکتر بنت الشاطی ، استاد دانشگاه و نویسنده توانایی ، که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت ، که میگفتمن در این خانه زندگی میکنم )، سنی است؟
    و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد کافر است؟
    و ماسینیون که دریایی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگی سلمان، نخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و هرگاه از فاطمه ، از عرفان اسلامی و از سلمان سخن میگفت ، سراپا مشتعل میشد کافر است؟
    خدایا:
    به من بگو ، تو خود چگونه میبینی؟ چگونه قضاوت میکنی؟
    آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها ؟؟

    «دکتر علی شریعتی»
    (نیایش )
    به نام خداوند جان آفرین
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
    نمی خواهم بدانم کوزه گر
    از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
    سوتکی سازد.
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
    گستاخ و بازیگوش
    و او یک ریز پی در پی
    دم گرم گلوی خویش را اندر
    گلویم سخت بفشارد.
    وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

  5. #5

    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته
    مهندسی شیمی
    سن
    36
    نوشته ها
    123

    پیش فرض

    توتم

    قلم توتم من است ، توتم ماست ، به قلمم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه ی خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش بر می آید سوگند...
    که توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سر انگشت تزویرش نمی سپارم
    دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشم هایم را کور می کنم ، گوشهایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم....
    اما قلمم را به بیگانه نمی دهم
    به جان او سوگند که جان را فدیه اش می کنم ، اسماعیلم را قربانیش می کنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می خورم ، به فرمان او ، هر جا مرا بخواند ، هر جا مرا براند، در طاعتش درنگ نمی کنم.
    قلم توتم من است ، امانت روح القدس من است ، ودیعه مریم پاک من است ، صلیب مقدس من است ، در وفای او، اسیر قیصر نمی شوم ، زرخرید یهود نمی شوم ، تسلیم فریسان نمی شوم.
    بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی ، بر قلمم بالا نرفته ام، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشته ام.....
    ...... هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی است ؛ توتم من ، توتم قبیله من قلم است.
    قلم زبان خدا است ، قلم امانت آدم است ، قلم ودیعه عشق است ، هر کسی توتمی دارد
    و قلم توتم من است
    و قلم توتم ما است.
    ***دکتر علی شریعتی***
    ویرایش توسط احسان صمصامی : 09-17-2010 در ساعت 12:05 PM

    و تو!
    دختر بی بازگشتِ گریه ها!
    از یاد نبر كه ساده نویسی،
    همیشه نشان
    ساده دلی نیست!
    پس اگر هنوز
    بعد از گواهی گریه ها در دفترم می نویسم:
    «باز می گردی»
    به ساده دل بودنم نخند!
    اشتباه مشترك تمام شاعران این است،
    كه پیشگویان خوبی نیستند
    ...

  6. #6

    پیش فرض

    حسبناالله و نعم الوكيل گفت...
    «دكتر شريعتي»
    ... من فریاد خشمگین سرزنش آميزي را مي شنوم؛ فریاد بر سر گروه دانشمندی كه مسئول عقاید مردمند و مأمور اسلام محمد و تشیع علي، فريادي كه نمي دانم از حلقوم علي بر مي آید یا از عمق وجدان ناخودآگاه مردم كه:
    « به چه و چه ها مشغوليد؟ از چه سخن مي گوييد؟ چرا سخن نمي گوييد؟ طول اين سالهای دراز كو يك کتاب براي مردم تا بدانند در این قرآن چیست؟ بجای این همه مدح و ثنا و شعر و تصنیف و نوحه و سینه و تار و تنبور در عشق مولا، چرا زبان مرا در ميان مردم بسته ايد؟ يك فارسی زبان نمي تواند بداند كه من چه گفته ام؟ همه آثار لامارتين بليتيس، زن بدكاره ي یونان قدیم را در زیباترین کلمات مي خواند و سخنان علي را، يك خطبه ي علي را نمي تواند!.
    كو يك رساله ي كوچك و درست در شرح امامانی كه شما از جنس و ذات و کرامات و معجزات شان این همه دم مي زنید و در ولادت و وفاتشان این همه جشن و عزا مي گيريد؟ كو يك جزوه كه به ملت شيعه و شيفته ي علي بگويد كه علي كه بود و فاطمه كه بود و فرزندانش چگونه مي زيستند و چگونه مي انديشيدند؟ چه گردند و چه گفتند؟
    مردم ما كه همه عمر با عشق به ائمه شيعه زيسته و در مصيبتشان گريسته و ماه ها و سال ها در خدمت به آنان و در تجليل نام و احياي يادشان دويده و خرج كرده و اخلاص ها و گذشت ها نشان داده است، امامان خويش را كه هر كدام بايد درسي به او بياموزد و با زندگي و انديشه و سخن و سكوت و آزادي و اسارت و شهادتشان به او آگاهي و حيات و عزت و انسانيت ببخشند، آنها را از روي شماره رديفشان تشخيص مي دهد!
    ...
    و اگر پسر تحصيل كرده و روشن فكر و دختر تحصيل كرده و روشن فكر، قضاوتشان اين باشد كه «دين گريه و نوحه و عزا و مصيبت به چه كار مي آيد؟!! اين همه شور و عشق و ناله و زاري بر حسين و فاطمه و زينب، از كار يك ملت اسير عقب مانده، كه به آگاهي و نفي ستم و شور آزادي محتاج است، چه گرهي مي گشايد؟» مقصر كيست؟
    ...
    و اين است كه فرقه ي شما كه بجاي "مسئوليت امر به معروف و نهي از منكر و جهاد و شهادت و انفاق و ايثار و قسط و آگاهي و تكامل و عزت و وحدت عمل..." ، "گريه و مصيبت و عزا و ناله و ندبه و توسل و تقيه و انتظار منفي وشفاعت بي حساب و احساسات و فحش و نفرين و تعريف و تملق و ريا كاري و دروغ گويي و مكر و حيله و..." جانشين كرده است، فرقه اي است كه مردم ما را به ضعف و خرافه و انحطاط و ستم پذيري محكوم كرده و ذليل پرورده است و ناتوان از هر عملي و نا اميد از هر قيامي...» مقصر كيست؟

    اگر مردم ما معتقدند كه حب علي و ولايت علي بدون شناخت و عمل، يك اثر شيميايي و خاصيت اسيدي دارد كه به حكم قرآن! زشتي ها و بديهايشان را به زيبايي ها و نيكي ها تبديل مي كند، يعني نفس همين خيانتي كه در اين دنيا مي كند با حب ظاهري علي(ع)، خيانت وي در آخرت تغيير ماهيت مي دهد و بصورت خدمت در مي آيد و هر گناهي كه آنجا مرتكب شدند آنجا پايشان ثواب مي نويسند، مقصر كيست؟

    واگر همين ولايت و امامت علي(ع) كه قرن ها پشتوانه نهضت عدالت خواهي و آزادي طلبي و روح مبارزه جويي با ستم و با دستگاه استبداد بوده است و ملت بيدار و آگاهي را مي تواند رهايي و آزادي و داد و عزت و حركت و تكامل اجتماعي و انساني ببخشد و رهبري انقلابي فكري و ضد طبقاتي و زندگي بخش يك جامعه را تضمين كند و نمي كند! و اگر ارزش و اثر و فايده پيروي از علي و فاطمه و ائمه از اين دنيا به دنياي ديگر منتقل شده و نتيجه اش را به بعد از مرگ موكول و منحصر كرده اند، مقصر كيست؟
    اگر پيوند و پيمان پدريان ما با اين خاندان در زندگي و انديشه ي آنها و زمان و جامعه شان اثري نداشته است و اگر پسريان با ديدن اين بي اثري، پيمان و پيوند خود را با اين مذهب و اين خاندان بريده اند، مقصر كيست؟
    وبالاخره اگر روشن فكر ما مي گويد:« جامعه ما كه جامعه اي مذهبي است و مسلمان و معتقد به عترت پيامبر و ولايت علي و امامت ائمه اطهار شيعي، از بسياري از جامعه هايي كه يا مادي اند و يا مذهبي اما غير مسلمان، و يا مسلمان اما فاقد اعتقاد به امامت و وصايت، از نظر تمدن، فرهنگ، عزت، عدالت، ماديت و معنويت... عقب مانده تر است و با اينكه استعمار و استبداد و ديگر عوامل انحطاط در سرگذشت و سرنوشت آنها هم بوده و گاهي خشن تر و عميق تر، در عين حال بدون حب علي(ع) و عزاداري حسين(ع) و انتظار موعود و فقه جعفري و اصول تقيه و تقليد و ... آگاهاته تر و لايق تر و پيشرفته تر از مردم ما، بر اين عوامل چيره شده اند و از نظر عدل و قسط و رهبري اجتماعي و اخلاق عمومي و پيشرفت انساني و روح حقيقت جويي و اجتهاد علمي و فقهي و طهارت فكري و جسمي و بطور كلي شايستگي فردي و اجتماعي براي زندگي مادي و معنوي بهتر، از ما جلوتر و پيشرفته ترند» مقصر كيست؟
    به نام خداوند جان آفرین
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
    نمی خواهم بدانم کوزه گر
    از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
    سوتکی سازد.
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
    گستاخ و بازیگوش
    و او یک ریز پی در پی
    دم گرم گلوی خویش را اندر
    گلویم سخت بفشارد.
    وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

  7. #7

    پیش فرض

    چه کسی مقصر است؟
    همه ي پريشاني ها و شومي ها را به گردن عوامل خارجي انداختن،اغفال مردم از واقعيت هاي زشت داخلي است و نتيجه اش ناديده گرفتن و پوشاندن سرچشمه ي اصلي و كانون هاي نخستيني است كه استعمار يكي از جوشش هاي آن است و به تعبيري يكي از مدعوين طبيعي و حتي جبري آن!
    همه ي گناهان را به گردن استعمار و امپرياليسم خارجي بار كردن،يك نوع تبرئه كردن عوامل حقيقي گناه و جنايت است كه در پيش چشم ما هستند و مستقيم با ما و ما با آن ها سروكار داريم و دريغا كه نمي شناسيم!
    چنين نگرشي به مسائل،كه دست هاي آلوده ي خودي را پاك مي شويد و همه ي تقصيرها را متوجه ((خارجي ها)) مي كند درست تقليد شيوه ي بيهوده ي كار آن شاعران و فيلسوف نمايان صوفي مآب قديم(گرچه در ميان موج نو هم از اين قدما بسيارند) است كه نگاه هاي ناخشنودان و ستمديدگان و مردم پايمال شده در زير سم ستوران خان و خاقان و قاضي و مفتي و صوفي را و قرباني سنت هاي منجمد و عبث هاي متحجر و خرافه هاي بيماري زاي اجتماعي و سياسي و مذهبي را از زمين به آسمان ها و آن سوي ابرها مي خواندند و با مبارزات بي خطر و دشنام ها و شعارهاي تند بي ضرر، در حمله به خدا و فردا و تقدير و ستاره و چرخ كجمدار و روزگار غدار عقده گشايي مي كردند!
    به نام خداوند جان آفرین
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
    نمی خواهم بدانم کوزه گر
    از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
    سوتکی سازد.
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
    گستاخ و بازیگوش
    و او یک ریز پی در پی
    دم گرم گلوی خویش را اندر
    گلویم سخت بفشارد.
    وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

  8. #8

    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته
    مهندسی شیمی
    سن
    36
    نوشته ها
    123

    پیش فرض

    من از معراج آسمانها می آیم

    همه ی طبقات آسمان را گشته ام ، در دل ستاره باران نیمه شبهای روشن و مهربان تابستان ، بر جاده کهکشان تاخته ام ، صحرای ابدیت را درنوردیده ام ، بال در بال فرشتگان ، در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام ، با خدایان ،ایزدان با همه ی الهه های زیبای آسمان ، با همه ارواح جاویدی که در نیروانای روشن و بی وزش آرام یافته اند آشنا بوده ام .از هر جا ، از هر یک یادی ، یادگاری ، برایت آورده ام . از سیمای هر کدام زیباترین خط را ربوده ام ، از اندام هر یک نازنین طرح را گرفته ام ، از هر گلی ، افقی ، دریایی ، آسمانی ، چشم اندازی ، رنگی دزدیده ام ، و ، با دست و دامنی پر از خطها و رنگها و طرح های آن سوی این آسمان زمینی ، از معراج نیمه شبان تنهایی ، به دامان مهربان تو – ای دامن حریر مهتاب شبهای زندگی سیاه من – فرود آمده ام ، نشسته ام تا آن ودیعه ها که از آسمانها آورده ام در دامن تو ریزم .

    و تو!
    دختر بی بازگشتِ گریه ها!
    از یاد نبر كه ساده نویسی،
    همیشه نشان
    ساده دلی نیست!
    پس اگر هنوز
    بعد از گواهی گریه ها در دفترم می نویسم:
    «باز می گردی»
    به ساده دل بودنم نخند!
    اشتباه مشترك تمام شاعران این است،
    كه پیشگویان خوبی نیستند
    ...

  9. #9

    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته
    مهندسی شیمی
    سن
    36
    نوشته ها
    123

    پیش فرض

    مثل اینکه همه پست های سایت ری استور شده به 5 روز قبل!!!

    ویرایش توسط احسان صمصامی : 09-26-2010 در ساعت 03:55 PM

    و تو!
    دختر بی بازگشتِ گریه ها!
    از یاد نبر كه ساده نویسی،
    همیشه نشان
    ساده دلی نیست!
    پس اگر هنوز
    بعد از گواهی گریه ها در دفترم می نویسم:
    «باز می گردی»
    به ساده دل بودنم نخند!
    اشتباه مشترك تمام شاعران این است،
    كه پیشگویان خوبی نیستند
    ...

  10. #10

    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته
    مهندسی شیمی
    سن
    36
    نوشته ها
    123

    پیش فرض

    آزادی و نان

    "... لیبرالیسم و سرمایه داری می‌گوید :
    برادر! حرفت را خودت بزن، نانت را من می‌خورم.

    مارکسیسم برعکس می‌گوید :

    رفیق ! نانت را خودت بخور، حرف‌ات را من می‌زنم.

    و فاشیسم می‌گوید :

    نانت را من می‌خورم، حرف‌ات را هم من می‌زنم، تو فقط برای من کف بزن!

    ( شریعتی دیدگاهِ علی و نظرِ خودش را چنین می‌گوید : )
    نانت را خودت بخور، حرف‌ات را هم خودت بزن، من برای اینم تا این دو حق برای تو باشد. من آنچه را حق می‌دانم بر تو تحمیل نمی‌کنم، من خود را نمونه می‌سازم تا بتوانی سرمشق گیری..."

    و تو!
    دختر بی بازگشتِ گریه ها!
    از یاد نبر كه ساده نویسی،
    همیشه نشان
    ساده دلی نیست!
    پس اگر هنوز
    بعد از گواهی گریه ها در دفترم می نویسم:
    «باز می گردی»
    به ساده دل بودنم نخند!
    اشتباه مشترك تمام شاعران این است،
    كه پیشگویان خوبی نیستند
    ...

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دسته بندی زیبای انسانها از دیدگاه دکتر شریعتی
    توسط محمد سراج زاده در انجمن سخنان بزرگان
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-15-2010, 08:46 PM
  2. یک شعر زیبا از دکتر علی شریعتی
    توسط sasanjan در انجمن شعر و داستان
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 05-17-2010, 01:30 PM
  3. سخنی از دکتر علی شریعتی
    توسط ario barzan در انجمن سخنان بزرگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-09-2009, 01:52 AM
  4. دکتر علی شریعتی [2]
    توسط سعید رضازاده در انجمن سخنان بزرگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-18-2009, 11:10 PM
  5. دکتر علی شریعتی
    توسط سعید رضازاده در انجمن سخنان بزرگان
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 08-18-2009, 08:43 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •